وجود، تهی بودن وجود و پر شدن وجود از مسائل مهم فلسفه در قرن نوزدهم و بیستم است. اما باز هم وجود بازگشته، این بار به طریقی دیگر. پدیده جالبی ست؛ محمدعلی موحدی کرمانی٬ امام جمعه موقت تهران بودن. "وجود" او که اخیرا به نمایندگی از ارباب خود گفته بود "اعضای مجلس خبرگان رهبری نمیتوانند «هیچ غلطی» در مقابل علی خامنهای بکنند،" حال گفته است "مردم ایران از هنرمندان دوره پهلوی «متنفر» هستند و نباید اجازه داد چهره این افراد در جامعه ایران نشان داده شود." به وضوح بخش اول جمله با بخش دوم آن ناسازگار است، به این معنا که اگر مردم جامعه ای از اموری "متنفر" اند چطور اساسا ممکن است همان امور رواج یابد؟ و محافظه کاران از آن رواج بترسند، مگر اصولگرایان "وجود" ندارند؟ او که متوجه شد دقیقا سخن مخالفان را تأیید می کند و به ایرادی سیتماتیک در قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره می کند گفت "به نقل از بنده اشتباها نقل کردند که من گفتهام «خبرگان مقابل رهبری هیچ غلطی نمیتواند بکند»." این فیلسوف درباری که قاعدتا نمی تواند روشن کند چرا "حفظ انقلاب اسلامی از اصل آن مهمتر است"، فقط به این اکتفا می کند که "باید مراقب باشیم که این انقلاب را حفظ کنیم." او در موجاموج "وجود" خویش خلوص بالای صد در صدش را به ولایت اینگونه های می کند "باید دقت کرد افرادی که در خبرگان راه مییابند، صددرصد تمام وجودشان اطاعت از ولی امر باشد و اطاعت از ولی امر را پر کرده باشد." باز هم مشحون بودگی و تراکم بالای وجود، یاد هایدگر و سارتر بخیر. اما به جای دال وجود، این بار دال شبه اعظم "ولی امر" نشسته است با سازوکارهایی همچنان بحتا فالیک. در واقع "ولی امر" و "اطاعت از او" ست که این بار باید تهی شدگی وجود غیراصیلان اصالت اطرافیان رهبری را مملو سازد. اگر واقعا منبع "وجودِ" "ولیِ امر" به عنوان منبع سوخت اتمی اطرافیانش می تواند هنوز نور را منفجر نماید، چرا "اگر مذاکرات به ثمر نشست چه بهتر و گرنه باید به درون بنگریم و تقویت درون کنیم؟" و سوال فرجامین هنوز روی دست وجود مانده است، اگر ظرفیت درونی وجودی اتمی رهبری هست واقعا چرا نباید حتی از قبل از آغازِ اول به ظرفیت های درون تکیه کنیم؟ اصلا اگر اصالت وجودی درونی داشتید، چرا مذاکره کردید؟ طرف مذاکره کیست؟ غرب به مثابه عدم که به تعبیر سارتر چون کرمی در بطن وجود می تند. این است زوال شتابده اصالت وجود ولی امر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر