جنایت سعادت آباد، و و عربده کشی اراذل جامعه شناس در خیابان رسانه

مقتول با چار ضربه چاقو زنده افتاده روی دست خیابان
ضارب فریاد می کشد: جلو نیایید اینبار «هم» مسئله ناموسی ست
میدان کاج، پناه می گیرد در فاصله قانونی داور بازی
بیست دقیقه مستند همراه در سکوت، سیابازی و روحوضی ست
مردم شدیدا دموکرات کنار ایستاده مشغول تأملات و تماشا
(لابد باید می بریدند همانجا گوش این بچه بازیگوش خشن را)
مأموران پلیس هم گزارش می کنند شرح واقعه را به پاسگاه
(لابد نداشته اند اینان هیچ گوشی آخرین مدل همراه)
مستند سازی هم کار شریفی ست، از جرم، و مجرم، و مشارکت ها
خون می رود از پیاده رو، دائما درون نشئه خرد اجتماعی ما
از تأثیر شیشه، و معشوق ، حریف، به یادنیاوردن قتل

یکهو دکتر(1)از محاکمه جامعه دم زد، آه از سرگیجه های اجتماع ما
بازی رایانه ای نکنید، فیلم نبینید، روحیه بی تفاوتی نداشته باشید
چرا که اگر مأموران می زدند با گلوله ضارب دوره گیر را
فریادهای دادخواهی رسانه، می رفت تا عرش محاکمه مأموران
تشخیص دکتر این، اما، سخن این نخبه جامعه شناس محترم
محکومیت جامعه است، که درسکوت کناره گرفت در میدان
این نخبگان البت در اعدام قاتل مشکلی نمی بینند،
(یا اعدام اشکال جامعه شناختی ندارد، یا نسبی گرایی فرهنگی خوب است)
و در آخر فقط قاتل، حریف است زندان و طناب دار را
نهاد مسئول در این شکست نیست(؟)، جز نهاد خانواده، و مدرسه، و دوستان
چه روزگاری که جامعه شناسان به پرسش می گیرند تنها جامعه را
در جنایات دیگر تحلیل ها می گرفت اغلب دامن آن بیگانگان را
بیگانه ای یافت می نشود گشته ایم ما، که در مواقع لزوم
این همه تحلیل فقط برای فرار پلیس، بیکاری، فقر، و شیشه فروش ست
گردن نگیرد هیچ مسئولی، مسئولیت این شکست مکرر را
جمع کن دکتر بساط این لات بازی جامعه شناختی را


(1)دکتر مجید ابهری و جعفر بای، به نقل از صفحه جامعه روزنامه همشهری، دوشنبه 1 آذر 1389