تناقاضات فرهنگ ایرانی

    تناقضات فرهنگ ایرانی تنها منحصر به رابطه حکومت و شهروندان نیست، عرصه عمومی با این تناقضات بسیار بیشتر درنوردیده شده است. نیلوفر اردلان در مدعیات و اعمال خود دچار چنین تناقضاتی است. او پس از اینکه ادعا می کند شوهرش "سر بازی های آسیایی مالزی ایشان از من بهای دیگری خواست. ایشان به من گفت بقیه بهای یک زن را ببخش تا من پاسپورت را به تو بدهم،" و اشاره می کند که بهایش چنین بود "نفقه و اجرت المثلی که به زن تعلق می گیرد و من احساس کردم که دیگر به عنوان یک زن در معرض توهین قرار گرفته ام. یک روزی این ماجرا و فوتبال برای من تمام می شود. اصلا همین امروز تمام می شود. حداقل حقم را به عنوان یک زن بگیرم."
    «به عنوان یک زن» در کل تعبیر جدیدی است برای دفاع از حقوق انسانی یک زن، اما مسئله این است «به عنوان کدام زن در معرض توهین قرار گرفتن؟» آری به عنوان زنی که حاضر نیست نفقه اش را در برابر حق خروج از ایران و حضور در بازی های آسیایی ببخشد؟ آیا اصل قضیه

اگر استدلال عمل نکند

     استدلال ابزاری است برای متقاعد کردن، اما اگر استدلال به متقاعد نمودن مخاطب نیانجامد، مخاطب درباره استدلالگر چه خواهد اندیشید؟ امام جمعه آبیک گفت: "موسیقی حرام است،" در این مدعا چنین مستدل می شود: "زیرا تعادل بین دو عصب سمپاتیک و پاراسمپاتیک را به هم می زند."  علمگرایی شریعت پردازان در صورت لزوم می تواند چنین نتیجه ای دهد: "از نظر علمی و شرعی موسیقی حرام است."
     "در فرمایشات مراجع عظام تقلید بدون استثنا موسیقی حرام است. دروغ حرام است، سنتی و مدرن آن هم فرقی نمی‌کند مگر اینکه مصحلت‌آمیز باشد ولی موسیقی حرام است و در حرمت آن سنتی و مدرن وجود ندارد، در موسیقی، مصلحت نیز جایگاهی ندارد. در شرع مقدس اسلام، موسیقی چون

رانت و واژگونی جملات

      بسیار پیش می آید که جملاتی را نتوان به همان ریخت نخستین اندریافت؛ وزیر جهاد کشاورزی گفت: "در واردات روغن رانت وجود دارد." در چنین مواردی باید جملات را واژگون ساخت؛ «در رانت واردات روغن وجود دارد.»
      جناب وزیر شاید به این پرسشها نیاندیشیدند، اما پاسخهای درخوری دادند:
در چه چیز رانت وجود ندارد؟
"به دلیل رانت مشکلاتی را در واردات داریم که باید مراقب باشیم زیرا اگر مراقب نباشیم تولید داخل روی دستمان می ماند."
پس شما با رانت مخالفید؟
-: "صنایع روغن هر روز تهدید می کنند که

۱۴ تن سنگ پا، چند گرم فلسفه برای فرد اجتماعا محدودیت یافته

     تقدیم به همه مدافعان تعلیق تحریمهای جمهوری اسلامی ایران

     اگر، به گزارش ایلنا، واقعا، در دولت احمدی نژاد، "میزان ۸۳۰ تن مداد تراش و تیغه ، ۲۴۷ تن مداد پاکن، ۷۸۰ تن میخ ، میخ سر پهن و پونز، ۷۸۰ کیلو رخت آویز چوبی، ۷۱۳ تن سیر، ۳۸۸ تن عدس ، ۱۸۴ تن زرد چوبه ، ۴۸ تن نخود فرنگی، ۱۶۰ تن قرقره و ماسوره ، ۱۶۰ کیلو خمیر بازی ، یک تن انواع شمع ، ۱۴ تن سنگ پا ، ۱۶ تن واکس کفش، ۱۰ تن زیپ و ۳۵ تن سوزن دوزندگی" از چین به ایران واردات شده باشد، چرا براستی این مسئله مهمی نیست؟
     اگر واقعا دولت احمدی نژاد "با ٤٢ میلیارد تومان از اعتبارات نهاد، ٣٧ هزار سکه طلا خریدند نهاد را با ١٧٨٠ نفر تحویل گرفتند، با ٣٧٠٠ کارمند تحویل" داده است، اگر "ميليارد تومان تنها در عرض سه سال سكه طلا خريده بودند و توزيع كرده بودند. ٤٢ ميليارد تومان رقم كمی نيست كه در عرض سه سال ٧٤ هزار سكه طلا از اعتبارات نهاد رياست‌جمهوری خريداری شود،" چرا براستی این مسئله مهمی نیست؟
      چون اینها و همه خبرهایی که وزیرانی جهانگیری، زنگنه و کابینه دولت حسن روحانی به عنوان فسادهای دولت احمدی نژاد طرح می کنند، مثل داستان سی دکل گمشده نفتی و همه فسادهای داستان بلند دور زدن تحریمها و به اصطلاح اقتصاد مقاومتی، همه یک مشت حرف مفت است. هنگامی که جاندار سیاسی نتواند از عقلانیت، فهم و استدلال خود علیه چنین اخباری در حوزه عمومی واکنش عملی نشان دهد، جز کشف تضاد و تناقض، به یک موجود غیر سیاسی و یک «فرد به نحو محدود اجتماعی» شده بدل می شود و اینها همه برایش یک حرف مفت است. چرا که احمدی نژاد چه به عنوان یک فرد چه به عنوان نماد در شورای مصلحت نظام است، عملا و حتی وضع همین منتقدان و این دولت به ظاهر منتقد هم چندان تفاوتی با دولت قبلی ندارد، عملا.
      زمانی آخرین فیلسوف بزرگ دستگاه ساز می اندیشید هر آنچه هست معقول است، اما پس از او اکثر شاگردان و حتی غیر شاگردانش با این عقیده مخالفت کردند. امروز دیگر ۱۴ تن سنگ پا را نمی توان عقلانی نمود، مگر اینکه منافع طبقه، دولت، حزب یا گروهت را همین ۱۴ تن سنگ پا توجیه کند، اما ۱۴ تن سنگ پا هنوز هست، چه منافعت را توجیه کند چه نه. پس ۱۴ تن سنگ پا مانده روی دست استدلال، عقلانیت و خرد، یعنی همه ابرواژگان هایی که اساسا در فلسفه سیاسی پیئدایش دولت را توجیه می کنند. اگر نظریه همان عمل نباشد، بسیار بعید است که بتوان ۱۴ تن سنگ پا را توجیه کرد. اما اگر نظریه همان عمل است، آیا بهتر است ۱۴ تن سنگ پا را توجیه کرد یا ۱۴ تن سنگ پا توجیه نکرد؟ باید با این ۱۴ تن سنگ پا چه کرد؟ این دقیقا بستگی دارد به اینکه چه بخواهیم نه اینکه چه بفهمیم، زیرا فهم و درک و عقل کاربران حوزه عمومی ناشی از موقعیت بیناکنشی آنها در جامعه است و نه ناشی از کتابهای فلسفیی که خوانده اند یا مدرک دانشگاهیشان. به این معنا که بسیاری اوقات هنگامی که نمی توانیم موارد ۱۴ تن سنگ پایی را عملا تغییر دهیم، مجبوریم، میفهمی، مجبرویم آن را بفهیم. در واقع اینگونه وحدت نظریه و عمل به وحدت نظریه و فقدان عمل بدل می شود، چیزی که حتی آخرین فیلسوف دستگاه ساز هم با آن مخالف بود. در ایران فعلا اگر نمی توانی عملی اجتماعی در راستای یک جاندار سیاسی بودن بیاغازی، مجبوری بفهمی، فقط همین.
     گاه می اندیشم که این وضعیت انسان اجتماعا از رشد در حوزه عمومی بازمانده و مجبور به توجیه ۱۴ تن سنگ پا را شاید با یک روند صرفا مدنی و سیاسی  نتوان در ایران و خاورمیانه تغییر داد. شاید برخلاف آنچه تا کنون می پنداشته ایم با اصول دموکراتیک نتوان به تحقق دموکراسی رسید، وعملا تحقق دموکراسی موقعیتی گسستی و جهش وار، آنگونه که باشلار، فوکو و کوهن طرح می کنند، باشد و نه تدریجی و اصلاحی آنهم در شرایطی که هر روز امکان تدرج و تصلیح دور و دورتر می شود. تاریخ تحقق دموکراسی را احیانا واژگونه خوانده ایم، یعنی نتایج را جای مقدمات گرفته ایم، همان مجاز مرسل هایی که نیچه درباره حقیقت مطرح می کند. یعنی شرایطی را که دموکراسی قرار است به تحقق آنها منجر شود، به جای شرایطی در نظر گرفته ایم که قرار است به تحقق دموکراسی منجر شود. هنگامی که نظریه را از عمل جدا می کنیم، بر خلاف هگل، مارکس و دیویی، هنوز می توانیم پیش خودمان بگوییم که می فهمیم، حتی در صورتی که چند گرم عمل هم برایمان نمانده است؛ این است اخلاق بردگان، بر ویرانه بی عملی خود کاخی از نظریه و دانش را ساختن و خود را در آن دلداری دادن به دستاوردی همچون همان نظریه و دانش که روی دیگر و تزئین یافته همان بی عملی و پوچی است.

هستم پس خیانت می کنم

"وزیر صنعت، معدن و تجارت در خصوص کمپین نخریدن خودروهای صفر داخلی تصریح کرد : اگر کسی چنین کمپینی را دنبال کند به نیروی انسانی و اشتغال و تولید داخلی و درآمد ملی خیانت میکند." پرسش این است که آیا ما می توانیم خیانت کنیم، یا تنها باید بابک زنجانی بود برای خیانت کردن؟ پاسخ وزیر احتمالا این است "مردم خودشان باید تصمیم بگیرند،" زیرا "ما فکر می کنیم خودروها طبق استاندارد تولید می شود." پاسخ شاید این است «آنها که می گویید مردم خودشان تصمیم شان را گرفته اند و می گیرند، شما چرا تحت فشاری؟» اگر شما براستی خودور تولید می کردید، خودتان هم می توانستید آن را بفروشید.

دین چه نیست؟

برخی سخنان نیازی به نقد ندارند، طرحشان کافی است.
عضو خبرگان رهبری، آيت الله مصباح يزدی گفت:
دين، جای مصالحه و تعامل سازنده نيست.

امنیت علیه قانون؟ توجیه حصر غیر قانونی بر اساس نظریه آشوب

      گاهی با یکدیگر مخالفیم، گاهی یکدیگر را نمی خواهیم، گاهی یکدیگر را نمی فهمیم، ولی گاهی نمی شود بتوانیم همدیگر را بخواهیم بفهمیم. مصطفی پور محمدی با عنوان فعلی وزیر دادگشتری دولت، و نیز به عنوان کسی که از روز اول تا زمانی که زنده است باید در جمهوری اسلامی نقش داشته باشد، چنین سخنانی گفته "بیش از هر چیز باید بدانیم بحث حصر یک بحث حقوقی- قضایی نیست، بی‌تردید بحث‌های مربوط به حصر یک موضوع سیاسی و امنیتی محسوب می‌شود این تصمیم سیاسی و امنیتی بعد از یک کشمکش اجتماعی اتفاق افتاده است؛ بنابراین نمی‌توانیم موضوع حصر را با مبانی حقوقی- قضایی توضیح و تشریح کنیم. حصر ناظر به یک مبحث سیاسی و امنیتی می‌باشد. البته تلاش ما باید این باشد که حصر در یک چارچوب حقوقی تفسیر شود... حتی ممکن است بحث حصر با مباحث قضایی موجود سازگاری نداشته باشد. اما باید بپذیریم، از زاویه نگاه امنیتی حصر محصول شرایط خاص آن دوران بوده است و باید در پارامترهای خاص خودش آن را تحلیل و تفسیر کرد. "
      آیا شما می فهمید این فرد چه می گوید؟ آیا خود این فرد می فهمد چه می گوید؟ من شخصا می فهمم که نمی فهمم این شخص چه می گوید، و کاملا حاضرم این نفهمیدنم را فهم پذیر نمایم. آیا حصر

علی مطهری و موارد عجیب اسلام و آزادی

      علی مطهری چندی پیش سخنانی گفته بود، بایسته‌ی نگر در راستای تناقض! او خوانندگان را به همین اندیشه شوخانه فرو میبرد که "لابد شوخی می‌فرمایید!" آری جناب مطهری این شمایید که شوخید.
      شاید مهمترین مشکل مطهری هنوز همان «اسلام» است. او هم همچون همه اسلامگرایان از آنچنان «اسلام»ی در جیبش آگهی می دهد که تنها خودشان می شناسند، آشکار نیست منظور احکام اسلام است، تاریخ احکام اسلام است، تاریخ اسلام است، مسلمانان است، حکومت های اسلامی است یا چیست. از سویی "این لیبرالیسم داخل اسلام است و خارج از اسلام نیست. تأکید بر آزادی تفکر و آزادی بیان و حقوق ملت، اسلامی است،" اما "باید محدودیت‌هایی را که اسلام برای آزادی‌های اجتماعی قرار داده است پذیرفت و بر آن تأکید کرد." اما نگرانی مطهری درباره کدام اسلام است؟ " اگر بگوئیم که آزادی مطلق امیال، مگر آنکه آزادی دیگران را محدود کند، بسیاری از احکام اسلام منتفی می‌شود،" پس آزادی لیبرال نافی «احکام اسلام» است، نه چیزی به نام «اسلام.»
      اما مشکل دیگر به همان میزان اهمیت در سخنان وی آزادی است. آزادی علی مطهری چیست؟ "مرز آزادی، یکی آزادی دیگران است که نباید مخدوش شود. اما فرق ما با غربی‌ها این است که