فوتبال و کین توزی ایرانی



جامعه، گروه یا افرادی در درون خود از حقارت خویش رنج می برند اما با تحقیر نمودن حریف به هر نحوی می خواهند این حس را بر جهان یا دیگر فرا افکنند. اینکه می دانم حقیرم، اما دلم می خواهد تو هم حقیر باشی. اینکه می دانم حقیرم اما می خواهم عده بیشتری حقیر شوند تا حقارت من کمتر شود. اینکه می دانم حقیرم اما می خواهم «نه در من یا بواسطه خودم» که در تو یا جهان اتفاقی رخ دهد تا من حقیر نباشم.





مواضعی که مواضع نیستند

چند روز پیش در حال صحبت با یکی از دوستان بودیم که باب سخن به پیش فرض های سیاسی کشیده شد. من همان ابتدا موضعم را مشخص کردم و گفتم که لیبرالیستم. اما جوابی که آن دوست داد مانند این بود که بگوید «امرپرسیونیست» است. البته امپرسیونیست ها در دوران خود مورد انتقاد فاشیست ها قرار داشتند که مثلا چرا در نقاشی های خود آسمان را سبز و زمین را آبی؛ و بدین سان به وضعیت موجود نوعی نقد وارد می ساختند، اما امپرسیونیسم «عملا و تاریخا» به اتخاذ تصمیمات سیاسی منجر نشده و نمی شود. البته این دوست نگفته بود امپرسیونیست است، بلکه گفته بود «شیعه» است.