صادق زیباکلام به چه «اعتراض» می کند؟

    هر چه فکر می کنم، می بینم این سخنان صادق زیباکلام معنایی جز انکار دموکراسی در ایرن ندارد، "اگر در ايران هم همچون جوامع دمكراتيك، اعتراض و انتقاد ازديدگاه‌ها و سياست‌ها امكان پذيرشده و مسوولان حاضر به تحمل مخالفت باشد، در آن صورت عملا مقوله‌اي به نام «جرم سياسي» بلاموضوع مي‌شود. همچنانكه درهيچ جامعه دمكراتيكي ما پديده‌اي به نام «جرم سياسي» نداريم. اگرهم به هر دليلي مسوولان در ايران تحمل نارضايتي و مخالفت با ديدگاه‌ها و تفكراتشان را نمي‌توانند داشته باشند، در آن صورت چه اهميتي دارد كه ما «جرم سياسي» را چگونه تعريف كنيم؟"
    مشکل ما با دموکراسی یک مشکل تاریخ زبانی است. مگر رئیس جمهور داریم؟ مگر انتخابات آزاد داریم؟ مگر حقوق شهروندی داریم؟ مگر نهادهای مدنی مستقل داریم؟ مگر روزنامه نگاری آزاد داریم؟ خوب دموکراسی هم نداریم. اما مشکل فقط این نیست که یک چیز و چند چیز نداریم، مشکل این است که به جز اقتصاد نفتی و رانتی، تاریخ اجتماعی زبانی داریم که همه نداشته ها را
داشته می زباند. همین رئیس جمهور اسمی، همین چند وقت پیش گفته بود ما به عنوان یک کشور دموکراتیک، فلان وبهمان. خوب همانجا باید جناب زیباکلام هم اعتراض می کرد اما نکرد، به این خودفریبی و کارورزی زبان مسئول اسمی اول اسمی دولت اسمی. از این رئیس گذشته، آن رئیس اسبق، جناب خاتمی، که آمد و برابرنهاد پارسی ساخت «مردم سالاری (دینی)» آنجا هم باید جناب زیباکلام اعتراض می کرد، اما نکرد. گذشته از اشکالات آن برابرنهاد، مگر مردم سالاری داشتیم؟ مگر برابرنهاد مردم سالاری به ایجاد دموکراسی یاری نمود؟ الآن در رسانه ها مطرح شده که یک رفراندوم با سوالی هفتاد دو کلمه ای برای یونانیان در پاسخ به عدم/پرداخت وام های اتحادیه اروپا مبهم است!!! آنجا هم که سر همه پرسی ایرانی به یک سوال زیر ده کلمه تن داده میشد، باید جناب زیباکلام هم اعتراض می کرد، اما نکرد. سخن من یک کلام این است، جناب زیباکلام تو مدام باید اعتراض کنی، اما نمی کنی. زیرا اعتراض کردن که فقط طرح اعتراض نیست، بلکه تو با همه تاریخ و هستی اجتماعی و کنش عمومی و بهایی که برای اعتراض کردن در زبان می پردازی و حاضر به پرداختن «داری،» اعتراض می کنی. می خواهم بگویم تو چرا با اینهمه اعتراض به یک حکم دوازده و نیم ساله آتنا فرقدانی مفتخر نمی شوی؟ کمی هم در خود عمومی خویش بیاندیش، بلکه اینها که تو می کنی اعتراض نیست، چیز دیگریست از جنس ادای اعتراض و کمتر. حالا اگر دوست داری همینها را هم بکن، اما «اعتراض» هم اگر خواستی بد نیست بکنی یک وقتی ها، فقط سخت است. فردا کسی نیاید بگوید اینجا دموکراسی است، زیرا زیباکلام این حرفها و اعتراضات و مناظرات را آزادانه "کرد". مهم بهای اعتراض کردن و پذیرفتن آن است، و گرنه همچون بهرام رادان در این مملکت کم نیستند. دست کم بهرام رادان نشان داد که حرف زدن در این کشور چه بهایی دارد. گذشته از اینکه چه کسی چقدر و چرا و چگونه بهای اعتراضش را بدهد یا اصلا مثل بهرام رادان ندهد و اساسا پس بگیرد بعدا، چرا حرف زدن شما هیچ بهایی، (نه هیچِ هیچ بلکه) در حد از بهرام رادان گرفته تا آتنا فرقدانی، ندارد؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست: