از آزادی اگر گفتند...

در خبر آمده است که ایرانیان در مرز مقدونیه متوقف شده اند، با شعارهایی از این دست.







واقعا ایرانیان گرسنه نیستند؟ سوءتغذیه ندارند؟ سواد دارند؟ شغل دارند؟ درآمد دارند؟ امید به زندگی دارند؟ اخلاق دارند؟ همه چی دارند، فقط آزادی ندارند؟ فقط هم آزادی می خواهند؟ پس آزادی‌خواه هم که هستند؟ نژادپرست هم که نیستند؟ از تمام خاورمیانه‌ای ها نیز که خود را برتر نمی انگارند؟ دست به اسید اجتماعی و اسید اصلاحی و تجاوز سیاسی و تجاوز گروهی و غیره هم که نمی برند؟
خب، چطور شما غذا دارید اما آزادی ندارید؟ چطور توسعه دارید اما آزادی ندارید؟ چطور دین دارید اما آزادی ندارید؟ چطور این همه ثروت ملی دارید اما آزادی ندارید؟ چطور در این کشور مشروطه دارید عدالتخانه دارید پادشاهی مطلقه و پادشاهی مشروطه و ولایت فقیه و انقلاب دارید (آنهم سه تا در صدوپنجاه سال) جمهوری دارید انتخابات دارید مجلس دارید رئیس جمهور دارید اما
آزادی ندارید؟ ادبیات دارید فلسفه دارید سینما دارید موزیک دارید رسانه دارید روزنامه نگاری دارید انرژی اتمی دارید نفت دارید گاز دارید معادن دارید دریا و دریاچه و کوه و معدن و آب و ابر و باد و خورشید دارید، اما آزادی ندارید؟ چطور قانون دارید، قانون احزاب دارید و خود احزاب ندارید، منع شکنجه دارید، حق برگزاری تظاهرات ناخشونت آمیز دارید، رأی دارید، اما آزادی ندارید؟ چطور تاریخ دارید، اما آزادی ندارید؟ چطور در این تاریخ سردار ملی و انقلابی و شورشی و حزب چپ و راست و رفورماسیون و ترمیدور و ملی گرایی و حکومت دینی و فدایی و همه چی دارید، اما آزادی ندارید؟ چطور شما همه چیز دارید، اما آزادی ندارید؟ این "ما" کیست که آزادی می خواهد؟ ملتی که آزادی ندارد هیچ ندارد، چون طبق همین تابلوها ظاهرا همه آن امور و شعارها را رها کرده و به آزادی چسبیده و چون این یک قلم هم که در ایران نیست، پس ما در ایران با این همه هیچ نداریم. غمگین تر اینکه حتی خواست آزادی هم نداریم، آن خواست که با پرداخت هزینه همبسته باشد، بلکه از ایران که بیرون می رویم آزادی شعار می شود، برای عبور از مرزها شعار می شود، برای ترحم خواهی شعار می شود، برای گرفتن ویزا شعار می شود. آری ما در ایران آزادی خواهی نداریم، چون اگر داشتیم از مشروطه تا کنون فرصت کافی برای تحصیل و تحققش داشتیم.

چرا باید در کشورهای آزاد به مطالبه آزادی رفت؟ این که دیگر مطالبه نیست گدایی است، مطالبه آن است که هر دو طرف در موقعیت حقیقی و حقوقی یکسانی به سر برند. هزینه دارد آزادی، همین تابلوها و شعارها اگر در میدان آزادی بالا رود...

شیره سخن آنکه اگر نماندیم و از این کویر وحشت به سلامتی گذشتیم، دست کم وقتی به شکوفه و باران رسیدیم به خود یا دیگری نگوییم ایران همه چیز دارد، فقط آزادی ندارد... بگوییم ایران بگوییم آزادی بگوییم حق حتی ارزش مبارزه و ماندن و فرسودن و پژمردن و مردن را هم نداشت...

هیچ نظری موجود نیست: