علی مطهری و موارد عجیب اسلام و آزادی

      علی مطهری چندی پیش سخنانی گفته بود، بایسته‌ی نگر در راستای تناقض! او خوانندگان را به همین اندیشه شوخانه فرو میبرد که "لابد شوخی می‌فرمایید!" آری جناب مطهری این شمایید که شوخید.
      شاید مهمترین مشکل مطهری هنوز همان «اسلام» است. او هم همچون همه اسلامگرایان از آنچنان «اسلام»ی در جیبش آگهی می دهد که تنها خودشان می شناسند، آشکار نیست منظور احکام اسلام است، تاریخ احکام اسلام است، تاریخ اسلام است، مسلمانان است، حکومت های اسلامی است یا چیست. از سویی "این لیبرالیسم داخل اسلام است و خارج از اسلام نیست. تأکید بر آزادی تفکر و آزادی بیان و حقوق ملت، اسلامی است،" اما "باید محدودیت‌هایی را که اسلام برای آزادی‌های اجتماعی قرار داده است پذیرفت و بر آن تأکید کرد." اما نگرانی مطهری درباره کدام اسلام است؟ " اگر بگوئیم که آزادی مطلق امیال، مگر آنکه آزادی دیگران را محدود کند، بسیاری از احکام اسلام منتفی می‌شود،" پس آزادی لیبرال نافی «احکام اسلام» است، نه چیزی به نام «اسلام.»
      اما مشکل دیگر به همان میزان اهمیت در سخنان وی آزادی است. آزادی علی مطهری چیست؟ "مرز آزادی، یکی آزادی دیگران است که نباید مخدوش شود. اما فرق ما با غربی‌ها این است که
آنها مرز آزادی را تنها همین آزادی دیگران می‌دانند اما ما علاوه بر این، مصلحت خود فرد و مصلحت جامعه را نیز مرز آزادی می‌دانیم." پس آزادی شامل محدودیتِ مصلحت فردی و اجتماعی است، اما مطهری در آخر نمی تواند این ابهام بزرگ را بردارد که چه کسی این مصلحت فرد و اجتماع را تشخیص می دهد؟ قدر مسلم آنکه خود فرد و اجتماع این مصلحت را نمی دانند، زیرا خیلی از موارد این مسائل به نظر او تخصصی است، "شما اساساً در مسائل تخصصی مجاز نیستید که به آرای مردم مراجعه کنید. نظرسنجی و گرفتن نظر مردم در مسائل سلیقه‌ای و فردی اشکال ندارد." در واقع مطهری حوزه عمومی را از حوزه خصوصی به نحوی جدا می کند که حوزه عمومی از توانایی تأثیر گذاری بسیاری از افراد به بهانه تخصصی بودن(!) جدا می شود، یعنی فرهنگ، اقتصاد، سیاست و غیره «تخصصی» به معنای «علمی» هستند(!)
      ملاک آزادی بیان و فکر از نظر مطهری "فقط دروغ و نیرنگ و فریب دادن مردم است. یعنی اگر کسی بخواهد مردم را فریب دهد چنین آزادی وجود ندارد." ظاهرا نیت گوینده/نویسنده ملاک مطهری نیست، اما او شدیدا دچار آونگ مرز و ملاک و معیار «آزادی» می شود. مثلا جنگ، "در جنگ همیشه محدودیت‌هایی به وجود می‌آید و برخی آزادی‌ها محدود می‌شود،" اما این محدودیت ها باید از پیش تعیین شود وگرنه می تواند به سادگی دست آویز حاکمان و محافظه کاران شود. حتی او نیز می گوید "ما همیشه در حال جنگ نرم هستیم و دشمنانی داریم." برای نمونه می گوید "امام یک بار صحبت کردند و گفتند قلمهای مسموم بایدشکسته شود. آن سخن، در آن شرایط خاص و مربوط به دوره جنگ بود، یعنی اگر رسانه‌ای باشد که اراده مردم را در جنگ سست کند، کشوری که در حال جنگ است نمی‌تواند اجازه دهد چنین کاری انجام شود." اولا در حکم خمینی برای شکستن قلم ها قید «مسموم» نبود، بلکه حکم این بود «این قلم ها را بشکنید.» دوما شرایط خاص را چه کسی می فهمد؟ قدر مسلم افراد و اجتماع که نمی فهمد، چرا که از موارد «تخصصی و غیر فردی» اند. سوما، اگر شما قید فریب و دروغ را «فقط» برای آزادی بیان گذاشتید، دیگر نمی شود به هر جا رسید بتوان قید را تغییر داد تا مثلا بشود «سست کردن اراده» یا جنگ و بتوان بی نهایت قید دیگر در شرایط دیگر بر آزادی بیان و تفکر نهاد و اساسا آزادی را لغو کرد. اما همین آزادی بیان در غیر شرایط جنگ سخت/نرم چه شرایطی می یابد؟ "اگر به این معنا باشد که برخی از احکام اسلام را به خاطر آزادی کنار بگذاریم، چنین چیزی را نمی‌پذیریم، ولی در مقام تفکر و نظر، بحث آزاد است، یعنی شما می‌توانید نبوت را نقد کنید، اصلا وجود خدا را رد کنید تا دیگران جواب بدهند و اینها اتفاقا به نفع اسلام است. به قول شهید مطهری شبهاتی که کسروی درباره اسلام مطرح کرد و بعد علما مجبور شدند پاسخ دهند، به نفع اسلام تمام شد." اولا اگر به نفع «اسلام» تمام شد چرا فدائیان کسروی را کشتند؟ و چرا رهبران جمهوری اسلامی از فدائیان همواره دفاع کرده اند؟ پس مشکل «تشخیص» نفع و ضرر است. دوما اگر کسانی اندیشیدند که این رد و نقد به سود «اسلام» نیست، آیا باید آزادی را رعایت کنند یا «آزادانه» عمل کنند، از اقدامات فدائیان اسلام گرفته تا قتل های زنجیره ای و پس از آن علیه دگر اندیشان؟ سوما، اگر جوابی نداشتند یا ندادند یا جوابها مناسب نبود، از نظر مطهری چه باید کرد؟ یکی از مهمترین دشواری های مطهری همین است که گویا از قبل همه چیز را می داند و «حقیقت» را در جیباشان، در همان جیبی که «اسلام» و «خدا» را دارند، تملک کرده اند، "ما می‌توانیم از دین سؤال کنیم و در مبانی دینی شک کنیم و آنها را به بحث بگذاریم، اما نه اینکه در شک خود باقی بمانیم،" یا "مابه مکتب خودمان اطمینان داریم و معتقدیم هر چه در اسلام شک و تردید شود به نفع اسلام است." فرضا که جوابی نبود و خوب نبود و خواستیم و شد که در شک بمانیم و به «اسلام» ضربه خورد، آنوقت چه؟ مگر از قبلِ تصادمِ آراء شما می دانید که چه چیز مورد توافق و اجماع عامه قرار می گیرد؟ اصلن مگر آزادی فکر و بیان «مرز حقیقت» بر می دارد؟ اگر اینطور باشد معلوم است که شک نباید مطرح شود یا هر جا مطرح شد برای رد کردن باشد. "در نشریات تخصصی این بحث‌ها اشکالی ندارد ولی در روزنامه‌ها حسابش جدا است. روزنامه‌ای که دست مردم عادی می‌افتد اگر بخواهد به عنوان یک بحث فکری نفی اعجاز قرآن بکند، نفی نبوت بکند، نفی وحی بکند، بدون آنکه پاسخ آن آورده شود اینها اشکال دارد." اصلن همین تفکر خودش غیر دموکراتیک است، چون در دموکراسی میدان مبارزه همین حوزه عمومی است، نه مغز علمای «اسلام» و جیب مطهری و دوستانش. دقیقا برای همین است که در مورد حوادث هشتادوهشت می گوید "مناظره از عوامل اصلی و جرقه فتنه بود،" آیا مناظره جزو آزادی بیان هست یا فریب و دروغ؟ اگر آزادی بیان هست، چرا میگویید عامل فتنه و اگر فریب و دروغ است که شما دچار مشکل نیت خوانی و علم غیب شده اید. در همین راستا "فارس: این حرف شما که می‌گویید آنها باید همان روزهای اول محاکمه می‌شدند برخلاف آزادی بیان است. یعنی باید همان ابتدا آنها محاکمه می‌شدند؟ مطهری: بله، وقتی به قانون تمکین نکنند و مردم را به خیابان دعوت کنند بالاخره کار درستی نبود." چرا نبود؟ چرا جزو آزادی بیان نبود؟ مگر در اینجا دروغ و فریبی بود؟ برای همین است که گفتگو به اینجا می رسد که "مطهری: چرا از من سؤال می‌کنید؟ فارس: چون شما از آنها دفاع می‌کنید. مطهری: من از آزادی بیان آنها دفاع می‌کنم." این دفاع است؟ اگر این دفاع است پس حمله چیست؟ "اشکال آنجاست که وقتی داور نهایی که شورای نگهبان باشد می‌گوید تقلب نشده است، باز ادامه دهیم،" داور نهایی افکار عمومی است، تاریخ است، بلکه داور نهایی وجود ندارد، اما فرضا که باشد و حمش هم معلوم، مخالفت با آن اشکالش چیست؟ آیا این مخالفت علیه آزادی بیان است؟ یعنی باز هم در آن دروغ و فریب است؟ به نظر مطهری "باید تمکین می‌کردند و می‌گفتند چون شورای نگهبان گفته است قبول داریم گرچه قانع نشدیم،" در واقع، دشواری کسانی همچون او این است که حوزه اخلاق را اینقدر بر حوزه سیاسی تحمیل می کنند و دچار سردرگمی معیارهای چندگانه می شوند.
      اما این دو دشواره به سومی نیز راه می برد، دشواره سیاسی. مطهری غالبا رویکردی محافظه کارانه دارد، "این تغییر مدیریت‌ها یک وقفه‌ای ایجاد می‌کند و به ضرر کشور است. تا آنجایی که ممکن است باید حفظ شوند." اما این محافظه کاری بسیار ساده سازی شده است "حاکم بودن ولی‌فقیه به معنی پادشاهی نیست...در واقع ولایت ولی‌فقیه از کارشناسی نسبت به اسلام و از عدالت او سرچشمه می‌گیرد تا مراقبت کند که جامعه از مسیر اسلام خارج نشود،" بازگشتی به همان «اسلام» و دشواری نخست، اما فقط همین؟ "یک فرد اسلام‌شناس عادل که همان ولی‌فقیه است،" او در مورد پدرش مرتضی مطهری نیز عبارت "اسلام‌شناس" را بکار برده است. اتفاقا با همین اسلام شناس و ولی فقیه است که مطهری می گوید "حکم حکومتی باید باشد،" وگرنه چه جای حکم حکومتی در دموکراسی؟ "فارس: هدف از انقلاب 57 به نظر شما چه بود؟ مطهری: هدف ایجاد یک جامعه نمونه اسلامی بود و گسترش اسلام به همه دنیا،" ظاهرا چیزی از جنبش مشروطه بیاد ندارد. حتی هنوز فکر می کند که "22 بهمن همه می‌آیند،" چرا که "همین دوستان جبهه پایداری از دوستان نزدیک ما هستند،" و فراموش می کند که احمدی نژاد در جبهه پایداری است و از دوستان او نیست، می گوید "احمدی نژاد... راجع به مسائل فرهنگی بسیار لیبرال فکر می‌کند،" براستی که اگر احمدی نژاد لیبرال باشد، همزمان با مصباح و جبهه پایداری هم باشد در مصلحت نظام هم باشد، اینها بسیار عجیب است زیرا آدم دلش برای مارکس و جان استیوارت میل بسیار می سوزد که هیچکدام لیبرالیسم را نتوانستند بفهمند، چه رسد به نئولیبرال ها.

      اما سخنان موراد عجیب علی مطهری: 
      "سکینه محمدی که بود؟" وکیل مجلس نمی داند سکینه محمدی چه کسی بوده است، اگر نماینده بود تاریخ معاصر را بهتر می دانست.
      "معتقدم فقط باید در مسائل اخلاقی و جاهایی که دروغ و فریب در کار است، محدودیت ایجاد کنیم ولی در بقیه موارد لازم نیست،" یعنی اخلاق را حقوقی یا حقوق را اخلاقی کنیم؟ برای دروغ تعیین جرم حقوقی کنیم؟ آنهم در مملکتی که بدون دروغ نمی توان هیچ کاری کرد؟
      "میل به جنس مخالف در انسان وجود دارد، پس انسان حق ازدواج دارد،" یعنی مشکلی نیست اگر میل به جنس موافق هم در انسانی باشد، انسان حق همجنسگرایی داشته باشد؟ یعنی ملاک حق آیا میل است؟
      "فیلترشکن بود و این آزادی نیست،" جمله ای تاریخی مبنی بر اینکه آزادی آن است که به شما می دهند و اگر شما خود بدست آوردید به هر قیمتی دیگر آزادی نیست.
      "اگر بنا باشد در آن دوره همه مستضعفین امام باشند امکان‌پذیر نیست، چون امام در هر زمانی یک نفر بیشتر نیست،" خلاصه اینکه شما انحصار گرا هستید و مستضعف هر چه که شود نمی تواند امام شود، و امام مفهومی است که به هر قیمت باید حفظ شود.
      "ولایت‌فقیه این نیست که نظرات ما عین نظر ولی‌فقیه باشد، ممکن است در برخی موارد نظرمان فرق کند. اصل این است آنجایی که حکم و دستوری بود، عمل کنیم،" کجا مثلا حکم و دستوری نیست؟ نظر شما عملا هرگز نمس تواند با وجود ولی فقیه با آن مخالفت کند چون اتهارم تفرقه و افساد و محاربه و فتنه و بسیاری عناوین دیگر خواهد گرفت.
      "اینکه بگوییم در شمارش آرا تقلب شده کمتر کسی چنین ادعایی دارد. البته برخی هستند اما جرئت نمی‌کنند که بگویند،" آیا شما جرئت می کنی بگویی؟ پس ادعای شما چیست؟ "تقلب در شمارش آرا صورت نگرفته،" پس شما از آنهایی هستی که نیستی، اما جرئت می کنی؟
      "براندازی یعنی کسی اسلحه بردارد. حق نداریم کسی را به صرف منتقد بودن بازداشت کنیم،" الآن کسی اسلحه برنداشته است؟ همه اهل دیالوگ هستند؟ حق اینجا هم به معنای میل است؟ پس شما میل ندارید کسی را به صرف منتقد بودن بازداشت کنید؟
    "شما فضای آزاد ایجاد کنید ما هم از تریبون شما استفاده می‌کنیم، مثل همین مصاحبه. کیهان بیاید با من مصاحبه کند من حرفی ندارم. ولی کیهان می‌گوید آنچه که من می‌گویم بگو،" آزادی هنوز آن است که دیگران برای شما ایجاد کنند؟ ولی فقیه نمی گوید آنچه که من می گویم بگو؟ کیهان نماینده کیست؟
   "اصلاح‌طلبان کبریت بی‌خطر هستند،" حرف راست را از بچه بشنو، من در این مورد حرفی ندارم.
     "فارس: اصلاح‌طلبان کدام راه را فهمیدند که به نتیجه نمی‌رسد؟ مطهری: اینکه تغییر در ساختار نظام ایجاد کنند... اشکال ندارد کسی دنبال تغییر در ساختار نظام و تغییر در قانون اساسی باشد، مهم این است که چه تغییری باشد. یک وقت کسی می‌خواهد اصل ولایت‌فقیه را حذف کند. این قابل قبول نیست." پس اصلاح طلبی خوب است تا جایی که بت ولی فقیه نشکند؟ پس درجه اصلاح طلبی شما با عقربه ولایت فقیه تعیین می شود؟ پس ولایت فقیه را نمی شود اصلاح کرد؟ برای همین است که شما اصول گرایی؟
     "ما به آقای هاشمی اعتماد داریم و اگر خاطره‌ای می‌گوید حتما درست است،" حدیثی هست از پیامبر مسلمانان که "اکثر اهل الجنةِ البله."
     "فضای اخلاقی دانشگاه‌ها باید فضای اسلامی باشد. حتی‌المقدور از اختلاط دختر و پسرها باید پرهیز شود." هنوز کسی نمی داند اسلامی چیست و حتی نمی تواند چیست، اگر شما می دانید چرا سی و شش سال نمی توانید آن را اسلامی کنید جوری که اسلامی شود؟
      "نقص اصلاح‌طلبان این است که در مسائل فرهنگی، باز فکر می‌کنند و ممکن است اینها به جامعه آسیب برسانند و قشر متدین آزرده شوند،" این نقص اصلاح طلبان است یا قشر متدینین؟ بسیار جالب است که نقص کسی، ضعف طرف دیگر به حساب بیاید.
       "این دولت در این زمینه خیلی روشنفکری نکند، خیلی باز فکر نکند که جامعه آسیب ببیند،" این باز بودن چقدر در نظر شما آسیب آفرین است! باز بودن گویی خود آسیب دیدگی است!
       "منتقد آزاد نیست، می‌گیریم می‌بریم در زندان،" ولی فقیه هم هست؟ اسلام هم هست؟ قشر متدینین هم آزرده نمی شوند؟ بسته بودن هم آسیب زننده هست؟


     "اما اگر به طور کلی و با برنامه بخواهد نبوت را انکار کند، یک امر ضروری دین را انکار کند، این باید با یک تابلوی غیراسلامی بیاید و بگوید من یک حزب غیراسلامی هستم و اینها حرفهایم است، آن وقت مردم می‌دانند این کیست و دیگر تاثیری ندارد،" پس آزادی بیان باید حتما مهندسی شود و طبق برنامه ریزی شما برای یوتوپیای اسلامی تحقق یابد وگرنه آزادی باید فدا شود؟
      "این که یک کسی عناد داشته باشد بله این را باید دنبال کرد ولی یک وقتی یک کسی دنبال حقیقت است و مثلا می‌گوید مساله حجاب برای من حل نشده، غربی‌ها که حجاب ندارند پیشرفت کردند، این اشکالی ندارد به شرط آنکه پاسخ داده شود. معلوم است که طرف دنبال حقیقت است. ولی کسی از روی عناد و با دروغ می‌خواهد مردم را فریب دهد اینجا حکومت می‌تواند جلویش را بگیرد." اینکه مطهری می گوی معلوم است که طرف دنبال حقیقت است روی دیگرش همینجا مشخص است که می وشد گفت طرف دنبال حقیقت نیست و "این مشخص است." چقدر این حقیقت به خشونت متمایل است.
     "ولی حتی‌المقدور باید کم باشد چون هر توقیف و هر لغو امتیازی آثار منفی دارد. هر روزنامه و نشریه‌ای دهها کارمند دارد و اینها بیکار می‌شوند،" یعنی در محدود شدن آزادی بیان تو بیش از آنکه فرهنگ و مسائل آن را ببینی چند کارمند را می بینی، ولی مصائب فرهنگ را نمی بینی؟
      "یک وقت هست که این مباحث همراه پاسخ آن در یک نشریه تخصصی مطرح می شود. این اشکالی ندارد چون بحث علمی است و برای اهل فن. اما در روزنامه آن هم صفحه اول و دوم این گونه مطالب را درج کردن کار صحیحی نیست،" یعنی اگر به مسائل اساسی تاریخ اسلام پرداخته شود این باید فقط فنی و نظری و برای متخصصین باشد؟ چرا کار صحیحی نیست؟ چون عملی ممکن است بشود؟ چون ممکن است تأثیر اجتماعی داشته باشد؟ بعد شما چرا می ترسید؟ چون منافع شما که با اسلام گرایی پیوند خورده آسیب می بیند؟ یعنی شما آسیب می بیند؟
      "در دوره اصلاحات، بیشتر مشکل فرهنگی بود... مثلا مقام سیاسی ما می‌رفت اروپا و می‌گفت حالا ما تا به دموکراسی موجود در کشور شما برسیم خیلی راه داریم، دویست سال وقت می‌خواهد تا به دموکراسی شما برسیم. گفتن اینها بالاخره نوعی تحقیر ملت است. این ایرادها بود،" یعنی تحقیر در هر صورت اشکال دارد؟ یعنی تهییج نبود؟ یعنی شما می خواهی ملت فقط احساس تحقیر نکند یا حقیر نباشد؟

هیچ نظری موجود نیست: