اکبر گنجی از کدام مشروعیت/زدایی سخن می گوید؟

    اکبر گنجی نوشته است: اگر رهبر جمهوری اسلامی "از طریق نظارت استصوابی و دخالت سپاه و بسیج و نیروی انتظامی رقبا و منتقدان را کنار زند، انتخابات بیش از پیش از او و جمهوری اسلامی مشروعیت‌زدایی خواهد کرد."
    مفهوم مشروعیت یا در واقع مشروعیتِ سیاسی اگر مفهومی کاربردی نباشد بی معناست. پیشفرض گزاره گنجی آن است که همچنان میزانی از مشروعیت و بنابر آن امکان مشروعیت زدایی بیشتر پیرامون جمهوری اسلامی عملا وجود دارد؛ جای آن است اگر چنین فرض شده باشد، این مشروعیت مصداقا توضیح داده شود تا مشخص گردد دامنه، میزان و موارد تثبیت و نقضش "از جانب" گنجی مشخص شود. مفهوم مشروعیت/قانونی بودن برای این ساخته شده است که با مفهوم حاکمیت بر پایه قدرت بی قانون تفاوت عملی ایجاد کند، بنابراین نمی توان هر حاکمیتی را اساسا دارای مشروعیت دانست، از این پدیدار که آن حاکمیت هنوز وجود دارد. اما اگر همین میزان از ناکارایی مفهوم مشروعیت برای جمهروی اسلامی مشکوک باشد، پیشنهاد می کنم برای درک بیشتر مفهوم مشروعیت به روایت گنجی توضیح داده شود که مشروعیت نظام تا کجا می تواند باشد و در چه مواردی (که فرضا هنوز پیش نیامده است) در آینده مشروعیت زدایی خواهد شد. اگر دائما از مشروعیت و مشروعیت زدایی بی کاربرد عملی و خطوط مرزی سخن گوییم، تنها کاری که کرده ایم ناکارامد نمودن همین مفهوم بسیار مهم است.
    اصلن فرض پذیرش‌پذیر که در صورت مفروض گنجی این حاکمیت بیشتر و بیشتر مشروعیت زدایی خواهد شد! بسیار خب، اما این مشروعیت زدایی فرضی باید به سوی شرایط فزاینده انحطاط، اضمحلال و براندازی پیش رود و به آن بیانجامد، یا تنها تحلیل گران تا هزاران سال بعد هم مشغول تکرار این گزاره ها هستند که در صورت الف یا ب از حامیت مشروعیت زدایی می شود!؟ آیا واقعا گنجی می تواند به
این شرایط نفی کننده قدرت از حاکمیت غیرقانونی اشاره کند؟ آیا شرایطی وجود دارد که مشروعیت زدایی هرچه بیشتر (فرضا که گنجی در حال پیشنهاد عقب نشینی به سود جامعه مدنی به حاکمان است) تنها بر اساس مفهوم مشروعیت به از میان رفتن قدرت حاکمیت منجر شود؟ اگر چنین شرایطی قابل فرض محتمل نیست، اساسا استفاده از مفهوم مشروعیت و مشروعیت زدایی برای حاکمیت های بی قانون شکستن مفهوم قدرت قانونی و محو کردن مردزهای آن با قدرت غیر قانونی است. به نظر می رسد گنجی درنظر نمی گیرد که در خاورمیانه هیچ نظریه سیاسی در طول تاریخ برای فقدان مشروعیت حاکمیت ها نام هم نبرده شده است، چه رسد به طرح و پردازش! البته در این اواخر چیزی به نام مشروطیت طرح شد، اما حتی با همین قانون مشروطیت یا حتی قانون موجود امروز نیز نمی توان هیچ مصداق یا موردی از پیش تعیین شده و پیشبینی شده در متن قانون اساسی یافت که بر اساس آن بتوان این یا آن حاکمیت فرضی را برای شهروندان غیرقانونی اعلام کرد. درباره حاکمیتی که نزدیک چهل سال است قانون (های بسیاری از جمله) تظاهرات در چارچوب محدود خود را سرکوب و معطل کرده است، چگونه حتی می توان مفهوم مشروعیت را کابردی و معنادار دانست، تا به افزایش یا کاهش آن قائل گردید؟! اینجاست که مسئله از این دیدگاه مسئله مشروعیت/زدایی از حاکمیت سالبه به انتفاء موضوع تلقی می شود، اما اکبر گنجی شاید هنوز میتواند از کاربرد مشروعیت در تفسیر خود از قدرت مستقر در ایران دفاع کند.

هیچ نظری موجود نیست: