همه‌ی سیاست «اصلاح‌طلبی»

    این داستان خیلی جالبی است! خط امام، خمینیون یا به اصطلاح «اصلاح‌طلبی،» هم می خواد، همزمان هم تو بازی شرکت کنه -با اینکه قوانین بازی رو میدونه و فرض اصلی تقلب در انتخاباته و تجربه هشتادوهشت رو گذرونده- و همیشه هم بگه «من پیروزم، مگر تقلب شده باشه»!!! یعنی تیم ملی بزریل خودمون هم تو جام جهانی نمی تونه اینطوری شرکت کنه! موسوی هم با اینکه بعدا کلی اعلامیه زد که «اجرای بی تنازل قانون اساسی» رو خواستار است، خیلی «غیرقانونی» اومد و گفت که اینجانب «برنده قطعی این انتخاباتم»!!! این خودش یعنی استبداد، یعنی اینکه «قانون یعنی من»!!! برنده کدام انتخابات؟!؟
    حال اگر نمایندگان خط امام از صندق ها بیرون نیان، و به جاشون، خامنیون و به اصطلاح «اصول‎گرایان» اعلام بشوند، خط امام را عادت تاریخی آن است که بگن تقلب شده!!! یعنی تقلب «بدی» شده! اگر هم بیان، که می گن دیدید ما گفتیم مردم ما رو می خوان!!! ما نماینده راستین مردم ایرانیم!!!
    اما روی دیگر ماجرا اینه، اگر نمایندگان خط امام به هر علت شکست بخورن، باید نتیجه اینچنین «قانونی» بودن رو به عنوان «رأی ملت» بپذیرن، چون این «انتخابات» رو پذیرفتن با یک تجربه تاریخی دردناک، و نه هر انتخاباتی رو.
مگر ملاک صندوق رأی نیست؟ مگر ملاک همین قانون اساسی نیست؟ اونوقت سوال اینه که پس «فایده شرکت در چنین انتخاباتی چه بود، جز مشروعیت دادن به نظامی که به هشتادوهشت تن داد؟» اگر هم احیانا از تو صندوق بیرون بیان، باید پرسید مگر انتخابات آزاد و غیرمهندسی در ایران داریم و مگر میزان رأی ملته که شما رأی آورده اید؟!؟ مگر اصل بر قدرت و زور نیست؟ مگر اصل این نظام نیست؟ مگر اصل حفظ نظام نیست؟ جز این است که شما یا خطری در تغییر ساختار قدرت ندارید و یا اساسا خود بخشی از همین ساختار هستید که رأی تان خوانده شده است؟ آیا می شود چاقو دسته خودش را ببرد؟

هیچ نظری موجود نیست: