چرا در ایران رشته فلسفه حذف می شود؟


اینجا، فلسفه در اختناق است؛ و اینجا فلسفه، در اختناق است. کار از رهبر جمهوری اسلامی و محمدرضا نقدی گذشته و حالا «احمد احمدی٬ دبیر کارگروه فلسفه شورای تحول و ارتقای علوم انسانی هم پیشنهادی مبنی بر حذف رشته فلسفه از مقطع کار‌شناسی مطرح کرده است.» باز هم پای شکسته علوم انسانی در ایران به میان آمد. یک معلمی داشتیم می گفت وقتی از علوم انسانی می ترسند، حتما این علوم در جامعه تأثیر دارند. البته من هم قبول دارم، ولی مهمتر اینه که چه تأثیری؟ احمدی گفته است: «دانشجوی مقطع کار‌شناسی رشته فلسفه بعد از اتمام چهار سال تحصیل نه می‌تواند معلم معارف شود و نه می‌تواند شغل مناسبی پیدا کند»، «او گفته به همین علت رشته فلسفه از این مقطع حذف خواهد شد.»
خب دلیل کم بود حالا «علت» هم به آن اضافه شده. اولا شما آقایی که شباهت اسمی ناجوری با یه موجود دیگه ای داری، اگر تو دبیر کارگروه فلسفه هستی باید فرق میان دلیل و علت را بدانی. به طور کلاسیک علل به معرفتی و غیر معرفتی (یا وجود) تقسیم می شوند؛ و دلیل نام علت معرفتی است. اینها که تور داری می گویی دلیل است نه علت، چون علت به معلول مینجر می شود، ولی دلیل که معلول ندارد. حالا ای دبیر فسلفه نخوانده، سوال اینجا است که کجا بودی تا حالا بیا برو بالا. مگر از آغاز تأسیس دانشگاه و ایضا گروه فلسفه در ایران کسی به قضیه خروجی این رشته و اشتغال یابی فکر کرده بوده است؟ اگر کسی تا حالا فکر نکرده، شاید فقط شما «فکر» را کرده اید. چرا «حالا» باید علت حذف رشته فلسفه عدم اشتغال باشه؟ حالا، اساسا چه فرقی با قبلن ها دارد؟ اگر فقدان شغل مناسب برای رشته فلسفه علت حذف رشته فلسفه می شود، پس چرا کلا علوم انسانی را تعطیل نمی کنید بروند پی کارشان؟ اصلن اغلب رشته هار را حذف کنید چون هیچکس در رشته تخصصی خود کار نمی کند. اصلن شغل خود شما چیست؟ چرا «شما» باید دبیر کارگروه فلسفه باشید؟ چرا شما بیکار نیستید، در حالی که فلسفه خوان ها بیکارند؟ نکند شما فلسفه نخوانده اید؟ مگر قحط فلسفه خوان است؟ چرا تو از شغلت استعفا نمی دهی؟ اصلن همه شغلها یک طرف، شغل تعلیم معارف یک طرف؟ مگر این مملکت چقدر کلاس معلم جهت تکمیل کادر تعلیم معارف می خواهد که اینقدر معارف درس داده می شود و ورودی  دارد؟ اینهمه حوزه و دانشگاه مطهری و امام صادق و امام حسین و کوفت و زهرمار و غیره و ذلک؟ اصلا از چه زمانی در تاریخ فلسفه، شغل فلسفه خوان ها و معلمین معارف یکی بوده است؟ اگر تو جوری فلسفه خوانده ای که بروی معلم معارف بشوی، تقصیر بقیه چیست؟ من متوجه نشدم این احمدی دبیر کارگروه معارف است یا فلسفه؟ شما چرا عادت دارید تند و تند صورت مسئله را حذف کنید؟ در حالی که در تمام دنیا حتما شغل های متناسب با فلسفه باید وجود داشته باشند وگرنه به قیاس این آقایون باید تا حالا این رشته رو حذف می کردند؛ اینکه در ایران برای رشته فلسفه شغلی به وجود نیامده است مشکل جمهوری اسلامیه یا مشکل رشته فلسفه؟ اصلا گیرم که هیچ شغلی برای فلسفه در ایران وجود ندارد، آزادی انتخاب رشته را چرا می گیرید؟ شاید یک عده ای اصلن پول مول برایشان مهم نباشد، شاید یک عده ای در ایران همینجوری الکی فقط روشنفکرند، چرا این قضیه باید یک چیزی بد جوری به یک جای خاصی از نواحی شورت آمیز «دبیر کارگروه فلسفه» فرو نماید؟ من مانده ام چرا هر کسی فامیلش احمدی است باید بیاید خودش را به ما ثابت کند. اصلن من ثابت می کنم تو یکی فلسفه نخوانده ای، چون اگر فقط ده صفحه اول کتاب متافیزیک ارسطو را خوانده بودی، که در آموزش فلسفه در ایران خیلی روی او تأکید می شود، می فهمیدی که تاریخا، تبارا، اساسا و اصولن فلسفه را «برای» چیزی نمی خوانند مگر برای «خودش». اصلن همه فیلسوف های تاریخ یک مشت بیکار بیعار بوده اند، دلایل مهمش را هم افلاطون در دیالوگ هایش مشروحا توضیح داده است. آن وقت تو در همین ایران بیایی بگویی چون فلسفه خواندن «برای» ندارد، حذف شود؟ آنچه تا حالا به خورد تو داده اند فلسفه نبوده است، ولی شاید آن طور که از قرائن و شواهد و زانوی تو پیداست همان معارف اسلامی است.

هیچ نظری موجود نیست: