پارلمانتاریسم سیمانی در تاریخ پارلمان زدایی شده

     ظریفی گفته بود، روزها پیش، که «هرگز یک ایرانی را تهدید نکن!» از نکات اخیر مجلس در تصویب قطعی برجام، مشخص می شود ادامه آن جمله ایرانی این بوده که «البته مگر اینکه خودت یک ایرانی باشی!» حال با صدایی به شدت لرزان و به سختی دراماتیک، "علی اکبر صالحی گفت: روح الله حسینیان، آنکه گفته بود «ما خودمان یه زمانی قاتل بوده ایم،» آقای صالحی را تهدید کرد که اگر برجام به فرجام برسد،‌ سیمان رویش می‌ریزیم و او را می‌کشیم." چند نکته در این رخداد نوشتیدن باید؛
1. آنچه با آن می توان با قدرت کسی را در ایران کشت و همزمان تهدید به حساب آید، زنده به گوری نیست، چناکه صالحی می موید و می گرید، بلکه
اسید پاشی است، آپشن جدید ایرانی.
2. روح حسینیان اخیرا چاقو را کنار گذاشته؟ یاد فریدون فرخزاد، فروهرها و مختاری و دیگران باد.
3. صالحی چرا باید از «سیمان» بترسد؟ ارزش سیمان را هاشمی رفسنجانی پس از این همه سدسازی و ترکاندن محیط زیست به حسینیان آموزش داده است! چاقو به سیمان بدل شده، اعدام به نارسایی کلیه، اینک صنعتی شدن افزدوه ایرانی! اما نکند او از مرگ می ترسد؟ شهادت شربتی است گوارا هنوز همچون دوران جنگ آقای صالحی، اگر خدایی که هر روز برایش نماز می خوانی «بخواهد» در خدا تُن سیمان هم می توانی زنده بمانی، اگر هم بمیری زنده جاویدی، همانا مگر نه؟!
4. صالحی دائم فریاد می زد «این سخن است؟ این گفتار است؟» تا جایی که خوانده ایم صالح نام پیامبری بوده است. ای پیامبرنام! نه مگر این سخن و گفتار سالهاست خاطر جمعی ما را آزرده است، چرا فقط از ترس مرگ بر خاطر شما اینهمه سنگینی می کند؟ اگر قرار بود علی ابن ابی طالب با آگاهی به شهادت به نماز جماعت نرود، تو اساسا الآن همین ناله ها را هم نمی توانستی کرد. 
5. چرا صالحی به ملاقات حسینیان رفت؟ چون هر دو به نوعی به هاشمی رفسنجانی تبار می برند، اینجاست که چپ و راست ایرانی یکی می شوند و چاقو و صدای لرزان روی دیگر همدیگر می شوند.

هیچ نظری موجود نیست: