شرایط صدق متناقض

جایگاه گوینده در صدق، معنا و اهمیت گزاره نقشی تعیین کننده دارد. "سعید قاسمی٬ عضو قرارگاه «عمار» گفته در ایران تنها علی خامنه‌ای است که دستور می‌دهد٬ بقیه باید «مطیع» باشند." سوال این است؛ اگر فقط یک نفر دستور می دهد و بقیه باید مطیع باشند، آنگاه جایگاه سعید قاسمی کجاست؟ اگر سعید قاسمی هم دستور می دهد، پس مقدمه جمله کذب است؛ اگر سعید قاسمی مطیع است چه شرایطی به وجود می آید؟ یکی از مهمترین آن شرایط این است که این اظهارات سعید قاسمی اظهارات غیر مطیعانه ای است، یا نیست؟ اگر غیر مطیعانه باشد، شرایط صدق جمله باز هم به کذب منجر می شود. اما اگر مطیعانه باشد چطور؟ آنگاه باید گفت سعید قاسمی در اظهار این جمله طبق دستور معظم لِه به بیان این گزاره اقدام کرده است. اما مشکل اینجاست که کل صدق جمله باز به خطر می افتد، زیرا یک نفر می گوید که فقط خودش دستور می دهد و دیگران باید مطیع باشند. جدای از اینکه چقدر این اقدام مشروعیت قاونی دارد، گفتن این جمله مشروط است به اینکه اساسا این وضعیت وجود نداشته باشد، در غیر این صورت چرا باید کسی چنین اظهار نظری نماید؟ یعنی اگر همه مطیع باشند، یا هستند، دیگر هیچ نیازی نبود و نیست که وجوب اطاعت همه از آن یک نفر، خصوصا به بیان همان یک نفر مطرح شود. خلاصه اینکه اگر یک فرمانده بیاید جای پای نظریه پردازان سیاسی پا بگذارد خیلی چیزها همانطور که می بیند له می شوند، حتی مقام، تشخص و وجود همان یک نفر که یا خودش به او گفته یا دست کم سکوت می کند.

هیچ نظری موجود نیست: