پایان تاریخ، ایده ی محافظه کارانه شدن انقلابیون سابق

        برخی فکر می کنند که فقط وقتی خودشان پیروز شدند، پیروزی است، اما وقتی مخالفان از روی نعش آنها گذشتند و بدنها و سرنوشت ها و پیروزی های سیاسی به غبارهایی بدل شدند، این پیروزی نیست. این است فلسفه تاریخ برخی.
        در وب سایت هاشمی رفسنجانی نوشته شده "نباید آنهایی که الان مسلط هستند و همه چیز دستشان است خیال کنند که پیروزند، این پیروزی نیست."چرا شکست بختیار، بازگان، شریعت مداری، طالقانی، بنی صدر و بسیاری دیگر پیروزی تو بود، اما شکست تو پیروزی دیگران، این تازه از راه رسیده ها، نیست؟ بهتر است قبل از مرگ شعر کتیبه ی اخوان رو بخونی "کسی راز مرا داند کزین رویم به آن رویم بگرداند"، این سرنوشت همه کسانی است که پا به میدان سیاست می گذارند. تو فقط از یک از این رو به آن رو شدن شهوت ناک شدی و لبخند زدی، اما تاریخ این کشور از این حالی به حالی شدن ها بسیار دارد. تو واقعا فکر کردی آن لحظه پایان تاریخ کشوری به شگفت انگیزی ایران است؟ چرا فکر نکردی که حتی همان پیروزی تو نیز همچون"این پیروزی ها خیلی
موقت و محدود به زمان و شرایط خاص اگاه شدن مردم است." چرا فکر نکردی، حتی به اشتباه، که شکست و کنار رفتن و اضمحلال تو نیز جزو همین موقعیتی باشد که می گویی "دنیا دارد به طرف آزادگی می رود و استبداد در حال مرگ است و به تدریج مستبدین دارند از میدان بیرون می روند." به یاد لبخندهای معروفت، هیچ فکر کرده ای چرا دیگر یکی از همان لبخند ها که به مخالفانت خصوصا پس از انقلاب تقدیم می کردی را نمی توانی بر لب آری؟

هیچ نظری موجود نیست: