پس همه چیز مصلحتی بوده!؟!

     هاشمی رفسنجانی البته از آن دروغگوها، به سوء تعبیر دوستانش پراگماتیست، است و نمی شود معلوم که چه خاطره ای را روی چه مصلحتی می گوید، ولی حالا چنین گفته: خمینی گفت: "هرچه نیاز جنگ است، [از آمریکایی های فلان شده] بگیرید و ما مخالفتی نداریم(!!!) جنگ ما در رأس امور است." البته ما هم می دانستیم که مجلس در رأس امور نیست، چون رأس چیز دیگری بود، اما نمی دانستیم احتمالا خمینی گفته «جنگ ما» در رأس امور است، هر چه باشد خیلی سعی کردند بگویند «دفاع مقدس» بود و نه «جنگ.» ضمن اینکه شعار «نه شرقی، نه غربی،» بخش غربی‌ش هم مصلحتی بوده!!! هاشمی همچنین گفت که امام فقط در صورتی که گند قضیه مک فارلین در آمد، پذیرفت که "برو و هرچه گذشته، واقعیت را به مردم بگو تا در جریان باشند،" پس خمینی هم یعنی اینقدر شبیه هاشمی بوده؟! او گفت "اصولا غرب و شرق در آن شرایط نمی‌خواستند جنگ تحمیلی عراق با ایران برنده واقعی داشته باشد،" پس چرا
به دانش آموزان این همه سال در مدارس گفته می شد که در دفاع مقدس «همه دنیا» علیه ما در جنگ هستند!!! (نتیجه اینکه آنهم مصلحتی بوده!!!) رفسنجانی نیز گفت: "در آن زمان وزارت خارجه جنبه‌های مختلف این ماجرا در آمریکا را جمع‌آوری و ترجمه کرد و دو جلد کتاب تهیه شد. به ملاحظاتی، آن کتاب منتشر نشد. امروز شاید انتشار آن مانعی نداشته باشد، مناسب است بررسی شود. اگر صلاح دیده شد، چاپ و منتشر شود. بسیار پرفروش خواهد بود و مردم می‌فهمند که تدبیر ایران با هدایت امام چگونه یک افتخار سیاسی به‌بار آورد." اما مشکل اینجاست که اگر او علی رغم دستور خمینی پس از این رسوایی بزرگ که «هر چه گذشته، واقعیت را» به مردم بگو و "امام که از قبل دستور داده بودند حقایق به مردم گفته شود، جای شبهه‌ای نمانده بود"، نگفته و جای شبهه مانده!!! در غیر اینصورت چه نیازی به چاپ کتابی پرفروش الان باید باشد، وقتی شما دستور گرفتی و «واقعیت» را به مردم گفته اید؟؟؟ پس این واقعیت و این کلمات هم مصلحتی بوده!!!
مشکل این است که حالا لا اینهمه مصلحت بازی و دروغگویی چرا نباید همین حرفها را پای همان مصلحت بینی و دروغگویی گذاشت؟! از کجا معلوم همین حرفها مصلحتی نباشد!؟! نه برادر، برو به همون امام بگو بیاد خودش خاطره بگه، اینطوری قبول نیست.

هیچ نظری موجود نیست: