از کدام آبادان سخن می گویید؟

     به عنوان یک جنوبی از لیلی گلستان انتظار نداشتم برای برپایی چیزی در حد موزه در آبادان این سخنان را بشنوم: "همیشه معتقد بوده‌ام که تمام امکانات و اتفاقات فرهنگی و هنری نباید در مرکز باشد و دولت باید برای این مرکززدایی فکری اساسی کند،" آیا غیر از این است که دولت خود مسئول این مرکزگرایی است؟ اگر چنین است، چطور می توان از سیاست دولت انتظار مرکززدایی داشت؟ آیا غیر از این است که دولتها تمایل به تمرکزگرایی دارند، مگر اینکه تا جای ممکن بتوان بر آنها سیاست های کوچک کردن دولت را تحمیل نمود؟ "با احداث موزه در شهرستان‌ها بسیار موافق هستم چون باید تماشاکردن، کتاب‌خواندن و شنیدن موسیقی درست را از دوره دبستان آموزش دهند،" آیا غیر از این است که چنین موزه هایی تنها به کار نهادهای رایج در ترویج سیاست هایشان می آید؟ از کدام هر سخن می گویید؟ «درست» در هنر یعنی چه؟ آیا دولت باید مسئول ترویج موسیقی و کتاب و فیلم «درست» باشد؟ دولت همان که با فرهنگ کاری نداشته باشد هنر کرده است. "باید با تبلیغات درست، شهرستانی‌ها را راغب به تماشا کنند،" واقعا عجیب است! چرا باید شهرستانی ها را راغب به تماشا کنند؟ یعنی در پایتخت فرهنگ غوغا می کند؟ فرهنگ متصدی دارد؟ آیا همان که متصدی فرهنگ است، مسئول اینهمه بی فرهنگی هم هست؟ اصلا شهرستانی ها را باید راغب به تماشا چه کنند؟ چه کسی تعیین می کند که چه چیزی باید دیده شود؟ "وقتی مردم هنوز در خرابه‌ها دارند زندگی می‌کنند و هنوز اقتصاد و بهداشت و رفاهشان پایین است،" چرا شما به جای نقد بازسازی خوزستان توسط سردار سازندگی و نظام مطبوعش از کار فرهنگی دولتی دفاع می کنید که پشت همان عالیجناب ایستاده است؟ کدام فرهنگ، فرهنگی که وزیر ارشادش به دنبال اجرای «منویات رهبر» در عرصه فرهنگ است؟ مگر آبادان، خصوصا، قبل از انقلاب یک مرکز فرهنگی این مملکت نبود؟ چطور هنوز پس از جنگ خوزستان در این وضعیت مانده است، اما کیش و بندرعباس و چابهار به چنان وضعی رسیده اند و این برای شما سوال انگیز نیست؟ از کدام آبادان شخن می گویید؟

هیچ نظری موجود نیست: