معرفت شناسی 4

معرفت شناسی

؛ ضروت و فراموشی به روایتی اساطیری

وقتی که اولین سلول ها، اولین قندهای دریافتی را در یک مغزِ آغاز کرده به فکر کردن در باب یک مجهول فلسفی می سوزاند، وقتی که یک انسان با اولین پرسش جان سوز فلسفی یک دوره زیست در قالب شگفت انسانی مواجه می شود، حتی وقتی که یک دانشجوی ساده به موجود کتابخوار استادکش دیوانه ای که هیچ چیز در کَت اش نمی رود آفریده می شود، در نهایت روزی به ناگزیر هیأت وحشی ترین جاندار علامت سوالی، در بیشه زاران پر خون و خار فلسفه راه بر او خواهد بست که

چرا مشکل اساسی فلسفی من حل نمی شود؟ چرا نمی توانم مسئله را به درستی حل کنم؟ چرا این هزارتوی مینیتور به پایان نمی رسد؟ در میان این همه غول های فکر، در میان این خدایان اسطوره ای فلسفه کدامیک درست می گوید؟ چگونه بفهمیم به کدامین راه باید رفت؟ حقیقت چیست، ای آنکه مرگ ات در پی است؟ تو چه می دانی ای موجود مرگ آگاه نگون بخت؟

پس از خون هایی که بر اثر هجوم آرواره ها و چنگال های این وحشی ترین جاندار علامت سوالی از کالبد یک انسان جاری می گردد، پس از چند روز انسان می یابد که عفونت این زخم، چندین کرم یقین خوار در مغزاش رها کرده است. از این لحظه موجود مرگ آگاه به این می اندیشد که «چه باید کرد؟»

نخستین رنج آورترین حقیقتی که در همین لحظه باید شنیده شود آن است که «این پرسش، هرگز یک پاسخ قطعی و نهایی و واحد ندارد!» پذیرش این حقیقت گاه سالین دراز و گاه سالیان کوتاه تر به طول می انجامد، و حتی گاه هرگز پذیرفته نخواهد شد! آری، روزگار غریبی ست، نازنین. «چه باید کرد؟»

به تعداد فلسفه خوانان و فلسفه دانان و فلسفه جان دادگان و فلسفه سازان عالم، و خلاصه به تعداد همه متفلسفان که تازه خود روزی با همین وحشی ترین جاندار علامت سوالی روبرو شده اند، پاسخ وجود دارد. برخی از اینان چاره مرض را در عشق، برخی در عرفان، برخی در کناره جویی از همه عالم و ما فیها، برخی در افیون و شراب، برخی در بستن هر گونه فعالیت نظری و رفتن به جهان عمل، برخی در پیوندهای چند عضو دگم و دگماتیستی متعفن، و برخی در جراحی هر حکم قطعی و لاادرگری معطر، برخی در دل خوش ساختن به جعل و حفظ گزاره ها و احکام متافیزیک گونه مختلف، و برخی در پناه به حضرت حق دیده اند. «چه باید کرد؟»

به عنوان دومین رنج آورترین حقیقتی که در همین لحظه باید شنید می گویم که در ره پر خون و خار حضرت فلسفه، تا بروی و زنده بمانی از این اقسام وحشی ترین جانداران علامت سوالی بسیار است، ای زائر. پس چندان هم دل ات نگیرد. اما «چه باید کرد؟»

بر اساس و با توجه به نخستین رنج آورترین حقیقت، بگویم که به نظر من به عنوان کسی که فلسفه را بدون هیچ قصد و مراد ایدئولوزیک مسلکانۀ ممکنی مقدس می داند، اساسا تا جایی که بنده فهمیدم و دیدم این مشکل و مسئله، به طور کلی و اساسی که هیچ، اما به عنوان یک پیشنهاد متوکلانه نوش دارویی ضعف الاثر و غیر قاطعانه به نام «معرفت شناسی» دارد. به قول یکی از غول های جاودانه فلسفه؛ نیچه: «آنچه مرا نکشد، قوی ترم می سازد». اما من می گویم که این نوشدارو هم تو را می کشد و هم قوی تر می سازد!

معرفت شناسی به عنوان یک رشته مجزا و تخصصی حدود صد سال است که نامبردار است، هر چند تبارشناسی علمی به ما می گوید شاید اولین غول جاودان افلاطون بود که به ساخت این دارو مبادرت ورزید. معرفت شناسی در ایران یکی از مغفول ترین حوزه های ترجمه و تألیف را به خود اختصاص داده است. غول های معرفت شناسی معاصر حدودا ده نفری می شوند. غالب مباحث و اصل آنها در مقالات منتشر گردیده و بعد در کتاب. این نکته قابل تأملی است که به ما می گوید اساسا در عرصه معرفت شناسی قلم به سختی شجاعت چکیدن بر کاغذ دارد. اما نکته قابل تأملتر اینکه در این عرصه واقعا خشت به خشت برج و باروهای هر قلعه به کندترین شکل قابل تصور پخته و یک یک بر هم نهاده شده است. موجودات سریع الحرکت، غالبا در میانه میدان به چنگ انواع شکارگران حوصله خوار می افتند. اما مهمترین نکته اینکه هیچ یک از غول های معاصر و غیر معاصر اساسا با معرفت شناسی آغاز نکرده اند، بلکه هر یک پس از رویارویی تمام عیار با وحشی ترین جاندار علامت سوالی نخستین و بعدی ها و بعدی ها و نیز درک خوبی از جریان اندیشه در طی ادوار فلسفی، چاره کار را در پرداخت به معرفت شناسی دیدند. معرفت شناسی خاستگاه هیچ فیلسوفی نبوده است، بلکه خاک خوبی برای یک رویش فلسفی بوده است. و این، خود سومین حقیت، البته نا رنج آور است. چهارمین حقیقت اینکه در معرفت شناسی به غیر از چند نمونه بسیار معدود، اساسا موارد مورد اجماعی وجود ندارد. هر غولی قصیدۀ خود را سروده، وگاه پس از این سرایش ترک این جهان گفته است.

سخن آخر: هر کس که طاقت مرارت و تلخی جانکاه معرفت شناسی ندارد، راههای پیشنهادی دیگری که سرودم، هر یک روندگان شریف و بزرگی داشته است. می توان طرق و پهنه های دیگر را آزمود. از آنها که در جانب معرفت شناسی پر گشایند نیز معدودی به درگاه سیمرغ معرفت، معرفتی اگر باشد، خواهند رسید. به هر حال هر کس هست، به هفت خوان معرفت خوش است رفتن رسیدن/ نرسیدن هر دو از صداقت ماست، تا داور چه گوید!

هیچ نظری موجود نیست: