کبیر؛ شاعری از هند

شعر هایی از «کبیر»
کبیر، شاعر عارف و مقدس هندی که ادبیاتش، جنبش باکتی را در هند عمیقا تحت تاثیر قرار داد. در هند کبیر بسیار مورد توجه است. شاید همسنگ حافظ ما باشد. شعر اش خلاقانه و کاملا بر آمده از ادبیات، فلسفه و ادیان؛ و در یک کلمه بینش هندی است. گفتم اگر چند شعری از او ترجمه کنم چه خوب خواهد بود. باشد که «تو» هم اگر خواستی اشعار کبیر را بخوانی. کبیر واقعا کبیر است.

1. آه ای کبیر، این یگانگی با گورو(استاد معنوی)
رهایم ساخت، چونان نمک یگانه شده با آرد
من چیز بیشتری نیستم.
2. هیچ طبقه ای ندارم، و نه کیشی
چیزی بیشتر از آنچه هستم نیستم.
3. آه ای برادر من
با چه نامی توانی ام خوانید
4. از کتاب های مقدس هیچ نقل نخواهم کرد؛
صرفا آنچه را که می بینم، می بینم.
5. آنگاه که عروس با معشوق خویش یگانه شود،
کدامین کس مراسم عروسی را اهمیت خواهد داد!
6. من نه هندویم
نه مسلمان ام
من این پیکر ام، بازیچه عناصر پنجگانه
دارمایی از پایکوبی روح، با شادی و سوگ.
7. هرکس تواند دید
قطره ای را که در دریا ذوب می شود،
اما دریا در قطره ای جذب می گردد—
کمتر کسی چنین تواند دید.
8. من در تو خیره می شوم،
تو در او،
کبیر می پرسد؛ چگونه این معما را توانم گشود—
تو، او، و من؟
9. مردن، مردن، این جهان
تنها دارد می میرد.
اما بنگر! هیچکس چگونه مردن نمی داند،
به طریقی
که او هرگز دوباره نخواهد مرد.
11. ای مرد، بهای تو این است؛
گوشت کالبد ات بی استفاده باشد،
استخوان هایت فروش نتواند رفت
برای زیور ساختن،
و پوست ات نمی تواند
برای هیچ افزاری به کار رود.
(ترجمه فارسی از ترجمه Azfar Hussain، به انگلیسی).

12. آه ای بنده، به کجا مرا خواهی جست؟
بنگر! من کنار تو ام.
من نه در معبد ام و نه در مسجد: من نه در کعبه ام نه در کلیسا
من نه در مناسک و شرایع ام، نه در مراسم و تشریفات، نه در یوگا
اگر تو راستین پوینده ای، ناگهان ام باید بینی، در لحظه ای از زمان.
کبیر می گوید: ای انسان، خداوند نفس همه نفس هاست.
کبیر می گوید: خداوند نفس درون نفس است.
(ترجمه فارسی از ترجمه رابیندارانت تاگور، به انگلیسی)

هیچ نظری موجود نیست: