وضعیت هگلیانیستیک ایران معاصر؛ با مردمانی سخت جان تر از هواپیماها

این روزها، ایرانیان بهتر از هگل می دانند که تناقض نه تنها ممکن که حتی گاهی هم ضروری است؛ چرا که میلیون ها ایرانی در ایران و خارج از آن هر روز دارند تناقضات را درک می کنند. اما به دانشجویان علوم انسانی سالهاست که آموزش می دهند تناقض نشان از کذب دارد، آخر چرا؟!؟! این مسئله به خوبی نشان می دهد که چرا هگل فیلسوف مدرنتری نسبت به ارسطو است. ارسطو واقعا نمی توانست تحمل تناقضات را درک کند، چون غالبا در دموکراسی آتن زیست و آتن کجا و پروس در زمان انقلاب بزرگ فرانسه و بناپارت کجا.
ارسطو در زمینه محدود خودش درست می گفت، و هگل در همه زمینه های مدرن درست تر می گوید. اخیرا آقای جوافکر، از نزدیکان محمود احمدی‌نژاد، گفته است رئیس دولت‌های نهم و دهم «در آخرین اقدام هوشمندانه‌اش، با در پیش گرفتن سیاست سکوت، در حال کمک به دولت یازدهم است. این سکوت فرصت سازی برای دولت فعلی است. اما به نظر می‌رسد که نه آقای روحانی و نه همکارانش قدر این سکوت را نمی‌دانند و با اظهارات عجیب و غریب خود می‌خواهند کاری کنند که دکتر احمدی‌نژاد سکوتش را بشکند و وارد مجادلات سیاسی و رسانه‌ای با آن‌ها شود». میزان تهدید نرم در این گفته بسیار جالب توجه است. اما ربط احمدی نژاد با تاریخ فکر چیست؟ در تاریخ ذن، بودی دارما بنیانگذار مکتب ذن بودیسم در چین به حساب می آید. روزی شن گوئانگ شاگرد وی و استاد بعدی مکتب ذن، نزد استاد رفت و گفت استاد پریشانی مرا آرامش بخش. بودی دارما به وی گفت «پریشانی ات را نشان بده، تا آن را آرامش بخشم». شن گوئانگ، این چنین به بیداری در مکتب ذن رسید. از آنجا که احتمالا برخی مشاوران احمدی نژاد تا حدی با مسائل تاریخ اندیشه (مثلا قیاس مموتی خود را با سقراط) سر و کار دارند، به وی از این لطایف می رساندند و او هم برای شیرین کاری از اینها استفاده کرده و میکند. در 22 بهمن 1392 احمدی‌نژاد در پاسخ به این پرسش که "چرا سکوت خود را نمی‌شکنید؟" (اشاره خبرنگاران به سکوت وی پس از پایان دوران مثلا ریاست جمهوری اش) گفت: «سکوت کجا بوده است؟ شما سکوت را به من نشان بدهید تا آن را بشکنم». اگر سکوت کجا بوده است، جوانفکر چگونه سکوت احمدی نژاد را دریافت کرده است در حالی که خود احمدی نژاد هنوز آن را نفهمیده است؟ اگر سکوت نبوده است، جوانفکر دولت فعلی را به شکستن کدام سکوت تهدید می کند؟حالا وضعیت هگلی ایرانی بودگی ما چنین است که هم باید قسم روباه رو باور کنیم هم دم خروس را، زیرا اگر فکر می کردیم تناقض غیر ممکن است یا اشتباه است یا کارایی ندارد، یک اشتباه ارسطویی صرف بود که تمام شد و رفت. صورت بندی هگلیانیستیک؛ احمدی نژاد در عین حال که سکوت کرده است، در همان حال و از همان جهت سکوت نکرده است. اما این رویکرد باعث نمی شود هر حرف حمید رسایی را همینطوری بپذیریم که در انتقاد از برخورد وزارت ارشاد با نشریه «۹ دی» نوشته «ظاهرا آقایان ارشاد سوراخ دعا را گم کرده‌اند». خب سوراخ، جای خاصی است، خود حمید بهتر می داند چون خودش حتما هم سوراخ را تجربه کرده است و هم مشکل گم کردن سوراخ را. وی نوشته که وعده‌های روحانی مبنی بر «آزادی بیان» محقق نشده و منتقدان آماده شنیدن «عذرخواهی» وی هستند. خب البته وعده های آزادی که چیزی بیش از یک اسم از آن نمانده است در این نظام  فقط برای منتقدان خوب است، اما این حمید بهتر است بداند که آزادی آنطوری که به خود حمید یاد داده اند اصلن چیز خوبی نیست، نهههه حمییید؟؟؟ خصوصا آزادی بیان!!! اصلن تا اسلام هست، توی معمعم رو چه به آزادی بیان. همین که آزادی بیان از مفاهیم لیبرالیستی غربی است آیا کافی نیست که دوستان ضد لیبرال صادق لاریجانی از آن بدشان بیاید؟؟؟ ولی حمید جان برای شما که اسلام را دارید، پیام من به تو آن است که تو راست می گویی، «گر تو بهتر می زنی بستان بزن»!!! این حمید اگر بیاید نسبت خودش و تاریخ خودش را با آزادی بیان تعیین کند خیلی اصل تناقض هگلیانیستیک می رودد توی یک جایش... مثلن بیاییم فرض کنیم در یک جهان ممکنی، این نمایندگان مجلس ایران التزام عملی به اصل ولایت فقیه، در قوانین مرتبط با تشکیل احزاب در ایران را به زور در قانون جدید احزاب نمی گنجاندند؛ آیا نه واقعا هرگز آیا این مسئله باعث میشد که غیر ملتزمین بتوانند بیایند حزب تشکیل دهند؟؟؟ خب چرا قانونی به تصویب می رسانید که از ابتدای انقلاب به سختی همین امروز نیز موجود بوده است؟ اصلن التزام عملی یعنی چه؟ یعنی هر کس و حزبی را که عده ای تشخیص دادند عملن غیر ملتزم به ولایت است، و البته قدرت تهمت زننده از متهم مذکور در لحظه اتهام بیشتر باشد، می تواند به راحتی کارد پنیر بری سر ایشان را ببرد!!! خب این که همین الآن هم هست. ولی من این جا به عنوان یه خوزستانی که به وضعیت فلسفه در اختناق اعتراض دارد، اینک به اختناق در خوزستان اعتراض دارم... خوزستانی ها در آلودگی 25 برابری دارند در اختناق نفس می کشند. اما نمایندگان عملن ملتزم به ولایت فقیه، آیا حتی اصلن هرگز تا کنون «حق» تنفس در اختناق 25 برابری ریزگردی را به خوزستانی ها داده اند؟ خوزستانی ها دائما دارند قانون ولایی را نقض می کنند و کسی به آنها گیر نمی دهد؟ چون در غزه بمباران است!؟! به هواپیما ها چطور گیر نمی دهند؟ زمانی که خطوط هواپیمایی به خاطر هجوم ریزگردها تعطیل شدن، کارمندان خوزستانی باید به سر کار روند!؟!؟ چرا خوزستانی ها باید به طور  داوطلب از هواپیما ها قدرتمند تر بوده باشند؟؟؟ چرا این نمایندگان مجلس-طوری وجود ریزگردها را در سطح کارمندی-طوری به رسمیت نمی شمارند!!! مگر فقط هواپیماها مهم هستند؟؟؟ یا غزه از خوزستان برای ایشان مهم تر است؟ چرا این نمایندگان مجلس-طوری حتی حق 30 درصد از ایرانیان برخوردار از فقر پروتئینی را به رسمیت نمی شناسند؟؟؟ این حقوق ما با هواپیما ها به دوردست افق رفته اند.

هیچ نظری موجود نیست: