فارسی را در پستوی خانه نهان باید کرد

حتی کلام
 از همآغوشی معنا
سر باز می زند
زبان غریبی است، فارسی
 هنگام را
حتی وجود مسدود تو
خود
در این معاصرت زمستانی
بخشی ست از
سنگواره های بسیار در
تاریخ بلند
عدم "آزادی"
آنک "بیان" را
در پستوی خانه نهان باید کرد
نام مصطفی پور محمدی با قتل های سازمان یافته زندانیان سیاسی دهه ی شصت به عنوان یکی از سه قاضی اصلی احکام اعدام پیوند خورده است. اخیرا او جمله ی پورمحمدانه ای به کار برده است «آزادی بیان در کشور ما نمود عینی دارد.» چند مسئله در این اظهار نظر موج می زند. الف) کشور کی؟ کشور ما! کدام ما؟ همانهایی که سی و شش سال پیش رفراندوم کردند؟ یا کسانی که پشت نتایج رفراندوم نشسته اند و سی و شش سال است رفراندوم را ممنوع کرده اند؟ ما کیست؟ چه کسی حق دارد بگوید ما؟ شما خود را با چه کسانی جمع می بندید؟ ما، آنهاست! آنها چه کسانی هستند؟ همانها که آنقدر آزادی بیان دارند که با پست های مهم و مختلف سی و شش سال است می توانند بگویند در کشور مطبوعشان آزادی بیان دارند! ب) تا جایی که می دانیم میان بود و نمود ، یا عینیت و ذهنیت در فلسفه تفاوت های مهمی مطرح شده که مهمترین آنها تفکیک کانتی است. به هر حال، همینقدر هست که نمود غیر از بود است، نمود بازتاب و دریافت پدیداری بود است. اما مشکل اینجاست که آیا یک نوع نمود خاصی ممکن است که عینی و از مقوله «بود» باشد؟ اگر نمودی عینی باشد در واقع از تفکیک کانتی گذر کرده ایم که خیلی هم خوب است، اما مشکل اینجاست که اگر به هر طریقی از این تفکیک معذب عبور کرده ایم، چرا همان واژه ها را تکرار می کنیم؟ پس در واقع در حال گذر برای خشتک گوینده اتفاق غیر مطلبوی افتاده است. ج) آزادی بیان قطعا در کشور ما هست، اما نه آزادی بیانی همگانی و توزیع شده، بلکه آن قبیل آزادی بیان که در گروه خاصی تمرکز یافته و انباشته است. اما چرا یکی از افراد همان گروهی که آزادی بیان دارد، می آید و از آزادی بیان طوری سخن می گوید که گویی فراگیر و میان همه شهروندان تقسیم شده است؟ احتمالا او سعی می کند همزمان
مشکل خشتکش را رفع کند. د) همه این موارد قابل بحث در هم تنیده و همدیگر را حمایت می کنند در معناداری کل ساختار این جمله. بنابراین بهتر است باز برگردیم به الف. کشور کی؟ کشور مصطفی پور محمدی؟ اما وقتی حتی وجود مصطفی پور محمدی هم بخشی از تاریخ بلند مدت عدم آزادی است، پس چرا دقیقا خود مصطفی پور محمدی باید بر آزادی بیان در کشور مریخی ها تأکید کند؟ اگر واقعا آزادی بیان به معنای غربی آن در ایران وجود داشت، چرا وزیر دادگستری کشور باید بر وجودش تأکید کند؟ اصلن چرا آزادی بیان ارزش مصطفی پور محمدی باید باشد؟ مگر در اسلام کم ارزش هست که ارزش از غرب مدرن وارد می کنید؟ شاید برخی در موقعیتی باشند که در باب ایشان بتوان گفت «هر حرفی را می‌توان زد،» اما اینکه عده ای خاص بتوانند هر حرفی را بزنند غیر از آزادی بیان است. آزادی بیان آنقدر امر اجتماعی خاصی است، که اول از هر چیز نیازی به مانور سیاسی و شعار و بوق و کرنا ندارد. او گفته «باید به کسانی که از نبود آزادی در ایران سخن می‌گویند گفت که اگر این آزادی بیان نیست پس چطور می‌شود تندتر حرف زد؟» در آزادی بیان تند تر و کندتر وجود ندارد، حاجی. همین که تو این حرفا رو در مقوله ی «تند» طبقه بندی می کنی نشان می دهد که هنوز ملاک نه آزادی بیان بلکه میزان تند و کند بودن نسبی آنها در آشپزخانه بیت شماست. بله من هم موافقم که «انسان‌ها تا این حد می‌توانند احساس عزت و آزادی کنند،» اما این حد خیلی برای شما مناسب است که تنها، از جانب انسان ها سخن گویید. واضع نظریه «دموکراسی باز جمهوری اسلامی و دموکراسی بسته غربی ها»، گفته است «حالا سوال این است که ما از آزادی بیان می‌ترسیم؟» اما حالا سوال این است که چه کسی به تبلیغ نظامی آزادی بیان در ایران نیاز دارد؟ شاید تنها با پذیرش اضمحلال فزاینده زبان فارسی می توان در آینده این سخنان را برای خود و دیگران توضیح داد که روزی در ایران این سخن نیز گفته شد است: «قوه قضائیه ما استقلال به مفهوم واقعی دارد. در ایران همه می‌توانند علیه همدیگر شکایت کنند.»

هیچ نظری موجود نیست: