شاه "هنوز" نرفته است

شبح پهلوی سنگین سایه تر از همیشه این روزها اقتدارگرایان را فرا گرفته است تا همه یک کلام از مقایسه نظام فعلی با پهلوی دچار تعابیر تشنج ناکی گردند. پس از علم الهدی، حال محمد‌رضا نقدی٬ فرمانده سازمان بسیج، گفته "مقایسه «فسادهای» مالی حکومت پهلوی با پرونده‌های فساد در جمهوری اسلامی ایران درست نیست." غلامعلی حداد عادل٬ مشاور علی خامنه‌ای، گفته "پیش از انقلاب، ایران در هیچ یک از حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی و علمی استقلالی از خود نداشت." احمد خاتمی٬ امام جمعه موقت تهران، هم گفته "یک مسئول جمهوری اسلامی «شرف» دارد به کل حکومت پهلوی." اگر، واقعا حتی فقط در پس پشت ذهنتان، لحظه ای اینگونه بود و حال آنکه این مقایسه هر لحظه بر بدن هایمان فشار می آورد، چرا این تعبیرات مطرح می شوند؟ یک "چرا" و "چطور" جلوی هر کدام از این جملات گذاشته شود، آب می شوند. هیچ نظام ی را ماهیت ی نیست، همیشه در مقایسه سوابق و کارکردها است که می توان هر نظام را سنجه در ساخت و دو نظام را با هم مقایسه نمود. گذشته نگذشته و هرگز نخواهد بر گذشت. این نظام همواره با پهلوی سنجیده خواهد شد که در مخالفت و انقلاب علیه آن ایجاد شد، پس چه باک؟ این ترس، خود سخن ها دارد از پهلوی، از شکست، از فقدان مشروعیت. پهلوی حتی پررنگ تر هم شده است. چه چیزی بیش از اتفاقات این سی و اندی سال می توانست برای پهلوی مشروعیت بسازد؟ پس کجاست انفجار نور؟ کجاست تعالی انسان؟ کجاست آزادی زندانی سیاسی؟ کجاست جرم سیاسی؟ کجاست انتخابات آزاد؟ کجاست رفراندوم مان؟ چه حقی دارد ملتی که سی سال پیش بوده است برای ما... نور را منجر کند، تعالی دهد، انقلاب کند؟ همانطور که گذشته ما نگذشته، گذشته شما نیز نگذشته، این حد مشترک همه ماست.

هیچ نظری موجود نیست: