مسئله معیار/ های صدق 1

مسئله معیار/ های صدق

1. طرح کلی مسئله: از مهمترین مسائل معرفت شناسی (epistemology / theory of knowledge) مسئله صدق است؛ و در همین جا تفکیکی وجود دارد میان نظریه/ تئوری های صدق و معیارهای صدق (truth-criteria). مانند هر تفکیک دیگری، کم بیش این یک نیز کاملا دقیق و روشن نیست. «مسئله تعریف صدق فی نفسه، از این مسئله که ما چگونه به صدق یک قضیه خاص علم پیدا می کنیم جدا است. اگر بدانیم که مثلا الف تعریف صدق است، شاید تصور کنیم که این تعریف معیار صدق را نیز همزمان در اختیار ما قرار می دهد، زیرا در آن صورت همیشه می توانیم برای تعیین صدق یک قضیۀ خاص دنبال همان ویژگی مذکوذ بگردیم. ولی ممکن است که این ویژگی چیزی باشد که نتوان آن را مستقیما کشف کرد».(پرسشهای بنیادین فلسفه. ا.سی.یوینگ.محمود یوسف ثانی.ص98)

2. تقدم و تأخر امور مفکک: اکنون به نظرم می رسد که اساسا بحث در معیار صدق مقدم بر بحث در نظریات مختلف صدق است، چرا که این معیارهای مختلف اند که نظریات مختلف را دست کم در این باب سبب می گردند. پس اگرچه این تفکیک بر اساس یک تمایز روشن مبتنی نیست اما خود تواند که نوری بیافکند.

نکته بغرنج در این است که نمی توان گفت صدق چیست جز اینکه با یک معیار و دست اندازی به یک نظریه نظریه و در پررتو یا در سایه آن بتوان تعریفی دست و پا شکسته برای صدق یافت. این بغرنجی زمانی بیشتر به نظر می رسد که بیابیم/ حتی برخی گفته اند صدق اساسا تعریف ناپذیر و تاویل ناپذیر و کاهش ناپذیر به هر مفهوم دیگری است که بخواهیم بر اساس آن صدق را ردک کنیم. تقریبا مطمئنم که برخی از معرفت شناسان از بغرنجش این بحث گریه ها سر داده اند، و این از زیبایی های تفلسف به عنوان یک فعالیت خردمندانه و کم و بیش اما نه همیشه انتزاعی محض است. فقط می خواهم بگویم احوال من و شما هم چندان بدتر از معرفت شناسان حرفه ای در بحث صدق نیست.

3. محدوده بحث: در این بحث به طور کلی و جزئی بحث از دو نظریه معروف و تقریبا بهترین نمونه های معیارهای صدق یعنی مطابقت(correspondence) و انسجام (coherence) که این هر دو خود در دسته نظریات درون گرایانه معرفت شناسی قرار می گیرند خواهد بود.

4. تلقی نویسنده: این نکته نیز ناگفته نمایند که من به عنوان نویسنده این متن هر گاه به خود نظر می کنم، خود را متمایل و مشتاق نظریه و معیار انسجام می یابم، و بی پروایی من مرا وامیدارد بی هیچ ابایی این مسئله را بگویم، چرا که متاسفانه هرگز در هیچ کجا و هیچ زمانی انسان زنده ای را حضورا ندیدم که به نظریه انسجام گرایش داشته باشد؛ بلکه همواره اساتید و محققان و منتقدان و دوستان و دیگران انسجام را نکوهیده اند.

5. پرسش اصلی: چگونه می فهمیم یا پی می بریم که یک گزاره صادق هست یا نیست؟

هیچ نظری موجود نیست: