حرف اول؛ در این وبلاگ چراییم؟

مهمترین مسئله برای هر وبلاگ نویس و مخاطبین احتمالی وی این است که، اساسا چرا وبلاگ می نویسیم/ می خوانیم؟

پس از جستجو و بازدید از وبلاگ های فارسی و مخصوصا وبلاگ های فلسفی فارسی به نظرم رسید که بیشتر این وبلاگ ها نهایتا به چند ارجاع و نشر افکار و عقاید فیلسوفان بزرگ می پردازند و دیگر هیچ. در ضمن باز هم بسیاری از مسائل روز فلسفه مغفول می ماند. با خود گفتم باید چیزهای دیگری هم باشد.

به نظر من جامعه ایرانی فلسفی و فکری ما بیش از هر چیز نیازمند؛ رسیدن به اصول بهتری برای برقراری دیالوگ فلسفی/ اجتماعی، پرداختن به نقد و روی آوردن به مطالبه دلیل و کشف پیش فرض ها و همه اموری که اساس فلسفه و تفکر در سطح اجتماعی را در طول تاریخ فکر رقم می زنند می باشد. اولویت ما، پرداخت مستقیم به مسائل مهم فلسفی در موقعیت فعلی ما به عنوان افرادی ایرانی و هر کلیت دیگری که ما به نحوی در آن یک جزء هستیم می باشد. نه اینکه صرفا به طرح نظریات و فلسفه ها بسنده کنیم. پس نقد و تحلیل چه می شود؟ متاسفانه همه ما ایرانی های اهل فلسفه، اولا متفکرانی در زمینه تاریخ فلسفه هستیم، و به سختی می توانیم متفکرانی اولا فلسفی به معنای نخستین لفظ باشیم.

اکنون ما می خواهیم تفلسف کنیم، تحلیل و نقد و بررسی مسائل و موضوعات فلسفی کنیم. به مسائل روز فلسفی خودمان و خودشان بپردازیم. برای من فقط نقد تقدس و دارد. فلسفه های شرق و غرب هر دو مترایلهای فلسفی هستند، نه بن بستهایی ابدی برای قدوم فلسفی ما. من از محیط های آکادمیک هم لذت می برم هم تاسف می خورم. استادان فلسفه را هم دست می بوسم، هم در مسلخ نقد، ذبح شده می بینم. باشد که به جستاری کورمالانه از سر عشق در حضرت فلسفه برآییم.

هیچ نظری موجود نیست: