مسئله و مسئله نما

تاریخ بحث: بحث در باب مسئله problem / question و مسئله نما pseudo-problem / question از اهم ملاحظات فلسفی است. به طور خلاصه لفظا و مظمونا این تفکیک به رودولف کارنپ و لودویگ ویتگنشتاین منسوب است که برخی یا بیشتر مسائلی که در فلسفه برای قرون متمادی ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته است به سبب بی ملاحظه گی در این تفکیک می باشد. در کل این تفکیک یک خاستگاه فلسفه زبانی دارد.

بسط مسئله:

جان هاسپرس می گوید: «فلسفه آکنده از اختلاف است. اما برای آنکه ابهام ها را بزداییم و کار خود را ساده تر کنیم نخست نوعی اتلاف را در نظر گیریم که اگر مواظب نباشیم، راه را بر ما می بندد و آشفتگی بی موردی را موجب می شود. اینها اختلافهای لفظی اند، جدلهایی که به نظر می رسد درباره امور واقعند اما در واقع درباره واژه های بیان کننده جدلهایند. از میان بردن جدل نه به کشف امور واقع بیشتر، بلکه تنها به توافق یافتن بر سر معانی واژه های مورد استفاده در جدل بستگی دارد...» (تحلیل فلسفی، جان هاسپرس، موسی اکرمی، ص 34-35)

«در واقع در فلسفه زبان و فلسفه تحلیلی بر این نکته تاکید می شود که اکثر و اغلب مسائل و مشکلات سنتی و کهن متافیزیکی حقیقتا مسئله نیستند، بلکه اینگونه؛ یعنی مسئله وارانه به نظر می رسند. در واقع با تحلیلهای منطقی و زبانی این نکته روشن می گردد که بسیاری از این مسائل رایج در فلسفه در یک صورت و شکل نحوی رایج به عنوان مسئله حقیقی آشکار می گردند اما در واقع آنها تنها ناشی از بد بکار بردن و سوء استعمال زبان در حیطه فلسفه هستند. در این راستا تحلیلهای معنایی semantic analysis می تواند راهگشا باشد».(برگرفته ازreference online BLACKWELL).

اصل پرسش: آیا هر مسئله ای را می توان حل نمود؟ آیا هر مسئله ای به صرف ظاهر سوال ناک نحوانه اش می تواند سوال باشد؟ آیا هر سوالی به لحاظ منطقی و فلسفی معنادار است؟ اهمیت این سوال ها در مسیر تفلسف بسیار مهم است، و بی توجهی به این پرسشها دست کم اولویتهای فلسفی هر کسی را می تواند به خطر اندازد.

مثالهای معروفی از مسئله نما ها در دوران معاصر ذکر شده است. مهمتر آنکه همه یا اغلب فیلسوفان بر سر همه یا اغلب مصادیق مسئله نما بودن همه یا اغلب پرسشهایی که مسئله نما هستند یا نیستند موافقت کلی ندارند. این امر خود ناشی از آن است که یا تعریف روشن و متمایزی در باب چیستی مسئله نما ها وجود ندارد یا اگر هم وجود داشته باشد، خود مورد توافق کلی فیلسوفان نیست.

حال مهمترین پاسخ این نیست که مسئله ها کدامند و مسئله نما ها کدامند، بلکه این مسئله که «چگونه از گرفتاری در مسئله نما ها اجتناب کنیم؟»

ارائه راهکار ها: چند راه کار کلی را می توان به کار بست تا از این خطر احتمالی سخت و مهم در امان ماند.

هر مسئله ای را باید تحلیل نمود. تحلیلهای مسائل به شکل های مختلفی ممکن هستند.

1. تحلیل مسئله بر اساس معانی واژگان مهم و احتمال مبهم گزاره یا پرسش.

2. تحلیل مسئله بر اساس معنای یکجا و در کل یک گزاره یا پرسش.

3. تحلیل مسئله بر اساس معنای سیاق و زمینه و محتوا context متن یا مطلب.

4. تحلیل مفاهیم اصلی و فلسفی به کار رفته در گزاره یا پرسش.

5. تحلیل یک مسئله ظاهرا واحده به همه مسائل ممکن نهفته در کل مرکب یک گزاره یا پرسش.

6. تحلیل پرسشهای احتمالی اصلی که در زیر ظاهر پرسش نخستین و خام قرار دارند بر اساس پیش فرض های نهفته یا مبانی نظری که به اشتباه یا صحیح موجب ظهور گزاره یا پرسش شده اند و تدقیق و تعیین آنها.

سخن آخر: در کل باید به فریبکاری ها و کژتابیهای حضرت زبان و همچنین حضرت ذهن بسیار نظر داشت، در غیر این صورت چه بسا سالها و عمر ها که در بیراهه و هزارتوهای حضور این حضرات زبان و ذهن گمگشته اند. هر چند کسی چه می داند در واقع چه چیزی گمگشتگی و چه چیزی راه یافتگی است. هر چند نمی توان به تاریخ فکر بی توجه بود، پس بکوشیم از طرح و حل مسئله نما ها آگاه باشیم و تا می توانیم به تشخیص و استدلال آوری بر مسئله نما بودن یا نبودن پرسشها در حضرت فلسفه بپردازیم.

۱ نظر:

شبنم شیروانی گفت...

...آنروز هر روز است و آن شخص همه هستیم و اینجا یک جزیره مثل جزایر قبلی و بعدی سلام تو از کجا آمده ای مسافر؟
سلام
..و اما من از آنجاآمده ام
می دانی کجاست ؟
همانجا که هیچش نشانی نیست!!