فلسفه چیست؟

همیشه این سوال را از من می پرسند. هر کس تلقی خاصی می تواند به فلسفه و تفلسف داشته باشد. انسانها مختلف اند، فلسفه ها مختلف اند. به طور کلی فلسفه برای من یک فعالیت مهم معرفتی با محدوده هایی به مراتب کمتر از بیشتر محدوده های دیگر به لحاظ معرفتی می باشد.

در اینجا بیشتر مایلم تعریفی کاربردی و نه نظری ارائه دهم. بنابراین بهتر است اصول کلی و کابردهای عملی تفلسف را پررنگ تر نشان دهم.

در هر تفلسفی غالبا با یکی از تفلسف های متنی، دیالوگی، مونولوگی و غیره روبروییم. حال چه باید کرد و چگونه تفلسف نمود؟

1. کشف پیشفرض/ ها اولین کار برای درک و فهم است.

1-1. پیشفرضها گزارهای پایه و تلقی های نخستین در یک متریال فلسفی است که همیشه یا غالبا هم بدون دلیل هستند و یا دست کم در همان بحث قابل استدلال نیستند. توجه داشته باشید که همین حرف هم خودش یک پیش فرض است که هر سخنی پیش فرضی دارد.

1-2. اهمیت کشف پیش فرضها در این است که تلقی های مخالف و مغایر را مشخص می سازد.

1-3. محل اصلی نزاع را تعیین می کند.

1-4. پیش فرضهای بدیل و جانشین و حتی پیش فرضهای نقیض را در اختیار می نهد.

1-4. حدود بحث را روشن می سازد تا از آفت خارج شدن از بحث و حوزه مورد نظر ممانعت شود.

2. تعیین مراد دومین عمل اصلی برای فهم و درک است.

2-1. از آنجا که حتی یک پیش فرض واحد هم می تواند دستخوش تفسیر ها و تعابیر گوناگون و حتی متعارض هم شود پس باید همواره از خود و دیگری پرسید یا تحقیق نمود که مراد از این پیش فرض چیست.

2-2. بدون این عمل بسیار و همواره شاید اتفاق می افتد که بحث از محل نزاع به دور می افتد. معروف است که تعیین مراد می تواند مخالفان را موافق و موافقان را مخالف گرداند.

2-3. تعیین مراد غالبا فعالیتی گزاره ایست اما در صورت لزوم مفاهیم و واژگان اصلی و مهم نیز باید در فرایند تعیین مراد روشن شوند.

3. مطالبه دلیل یکی از مهم ترین عمل های اصلی در فرایند تفلسف است.

3-1. مطالبه دلیل خود مسبوق به فهم و معطوف به نقد است.

3-2. مطالبه دلیل اوج و تعلی هر گونه تفلسف است.

3-3. مطالبه دلیل معمولا نباید مطلق تلقی شود چرا که بر اساس کشف پیش فرض، پیش فرض این بود که هر متریال فلسفی خود مسبوق به پیش فرضهایی است، بنابراین باید دقت نمود که هر متریال فلسفی را در سیر پیوستگی شان به همان پیش فرض های تعیین و کشف شده و البته با همان مراد ها و نه تعیین مراد های دیگر پیگیری نمود.

3-4. غفلت از قوت و ضعف ادله نباید ما را به سوی کمال طلبی در مطالبه دلیل کشاند، بهترین دلیل ممکن به نظر من قابل دسترسی نیست هرچند قابل کوشش در جهت تقرب هست.

3-5. صورتهای استلالی متنوع هستند، اما همه گی در یک امر مشترک و آن اجماع پذیر بودن و عقلانی خواندن صورت های استدلالی است. حتی همین صور استدلالی هم دچار نسبیت هستند، اما شهود ما نیز در کار می تواند بود. اصل تیغ اکام، ممانعت ازدست اندازی به اصول و فرض کمتر در جهت نیل به توجیه بیشتر و بهتر، جلوگیری از اظهار بی رویه و هر چه بیشتر گزاره ها و احکام متافیزیکی و اموری از این دست.

4. اما نهایت تعالی تفلسف وصول و انجام نقد است.

4-1. حتی می توانم بگویم فلسفه چیزی جز نقد نیست. نقادی همیشه در تاریخ فلسفه حضور داشته است اما نزد برخی از فیلسوفان از جدیت فراتر و فلسفی تری برخوردار بوده است. حتی برخی تفلسف را عین نقادی دانسته اند.

4-2. نقد ها غالبا در دو چهره تجلی می کنند: نقد های بیرونی و نقد های درونی.

4-2-1. نقد بیرونی شرح و بررسی ضعف ها و قوت های پیش فرضها و نقاط عزیمت یک کل متریال فلسفی یا سیر بحثی است. شخصا نقد بیرونی را چندان کارا و مهم نمی دانم چرا که باز بر اساس عمل اصلی اول هر سخنی پیش فرضی دارد و پیش فرضها می توانند نامحدود باشند لا اقل نمی توانسته ام دلیلی بر خلاف این نکته تا کنون بیابم، بنابراین هر نقد بیرونی خودش مبتنی بر یک سری پیش فرضهای تحقیق ناشده دیگر است و از این رو هیچ نقطه کاملا روشن به نور دلیل و صدق ورا فلسفی وجود ندارد که از آنجا بتوان بهترین پیشفرضهای ممکن و موجود را یافت.

4-2-2. نقد درونی مهمترین ابزار نقدی است. در نقد درونی سیر استدلالی را یک بار تا سر حد پیش فرضا و با توجه به تعیین مراد ها تحلیل می کنیم و سپس از آن منشاءها تا مطلوب و نتیجه پیش می آییم. هر گونه ناسازگاری در این کل به اصل متریال فلسفی مورد نظر آسب جدی و جزیی وارد می سازد. تحقیق در التزام ها و توجیه التزام های شرطی ها میان مقدم و تالی، بررسی کلیه ها و کبری های قیاس ، بررسی مواد امکانی و ضروری و امتناعی، نسبت دلیل به مدعا و بیشتر نکاتی که در مغالطات مورد نظر است.

هر دیدگاهی را می توان بر اساس نقد درونی به چالش کشید حتی همین تلقی من از تفلسف در اینجا. از بهترین ابزارها استفاده از تالی فاسد ها و بررسی ساگاری درونی و کلی میان ادله و مدعیات است. استعداد افراد در این فعالیت متفاوت است اما هر استعدادی با تمرین قابل پیشرف ت از نقطه آغاز خود است.

4-2-3. همه عظمت حضرت استاد در فلسفه اگر یافت شود در پرورش همین استعداد است.

سخن آخر

اما اگر شما هم مثل من استادی ندارید پس بیاموزید که خود استاد خود باشید. درد و رنج نکته سنجی ها و ظرایف نقد را بر خود روا کنید تا خردمندتر شوید، البته پیش فرض همین سخن آن است که خردمندی اساسا ممکن است و نهایتا مطلوب و اینکه خردمندی امری نسبی است، این هم برای شروع برای همه مبتدیان امیدوارم مفید واقع شود.

۱ نظر:

ایمان مطلق گفت...

مطلبت را خواندم کسری جان البته من همیشه تو را به اسم فورکولا میشناختم و زیاد اهمیتی نداشت اسم واقعی جه هست.
در هر حال فکر نمیکنم آنقدر مهم بود که این بحث ها ایجاد شود تا آنجا که تمام کسانی که اسمای غیر واقعی داشتند از شهر فلسفه اخراج شداند من دلیلت را متوجه نشدم حتماً دلیل موجهی داری خوشحال میشوم به من هم بگویی.
من حتی زمانی که در ایران بودم و فعالیت داشتم با وجود ترس از جان اسم خود را پنهان نکردم