ترادف شِکرخواری و مقام سیاسی در ایران معاصر

     پس از مشکلات اخیر رئیس جمهور حسن روحانی و وزیر کشور رحمانی فضلی، حالا نوبت به وزیر ارشاد علی جنتی رسیده است. او که به نظرش آمده به نحوی بدیهی روند قانونی اکران فیلم و اجرای کنسرت موزیک را برای شهروندان اصطلاحا قانونی توضیح دهد گفته "وقتی وزارت ارشاد به برنامه‌ای مجوز می‌دهد، آنها موظف هستند به نیروی انتظامی ابلاغ کنند تا ضمانت کند که آن برنامه اجرا شود." خوب آنها می کنند، اما پلیس نمی کند، یعنی جلوی آنارشیسم منطقی و آزادی بیان عده ای را نمی گیرد، فقط همین!
     واضح است که کسی نمی تواند هیچ فعلی در ترکیبات کلی افعال این گزاره را نقض کند، مگر اینکه به نوعی بی معنایی دچار نشود. اما مشکل اینجاست که عملا فیلم ها و کنسرت ها حتی با داشتن مجوز وزارت ارشاد لغو می شوند، و این هم واضح است. پس دو امر واضح داریم، یکی تئوری و دیگری عملی، که با وجود تناقض روی کاغشذان با یکدیگر، باید دید چطور می توانیم عملا درکشان کنیم. علی جنتی برای توضیح موقعیت خودش در نسبت به این تناقض تئوریک، به عنوان اصطلاحا نماینده اصطلاحا دولت در امور اصطلاحا فرهنگی حرفش این است "نمی توانم با بقیه درگیر شوم،" بنابراین راهی راحت‌تر از سجده کردن به قدرت برموقعیت‌ان در میانه نمی بیند. سوال این است که تو که نمی توانی با بقیه درگیر شوی، چرا مجوز می دهی؟ قطعا نمی توان از وزیر اصطلاحا ارشاد انتظار داشت در حد وزیر دفاع هارت و پورت کند، مگر اینکه
خود صفار هرندی باشد، که عنقریب نیست. حتی می توان این امر سوم، سجده‌ی سیاسی وزیر کم اهمیت ارشاد، را هم تا حدی درک کرد؛ اما هنوز یک امر دیگر مانده است.
      علی جنتی سخن دیگری به این سمفونی مردگان اضافه کرده "مملکت قانون دارد و نمی شود هرکسی هرجا تشخیص داد، کار را به هم بزند و هرج و مرج ایجاد کند." چند نکته در این سخن است که باید توضیحش داد؛ نکته‌ی ماقبل صفر: پس چرا می کند؟ نکته‌ی صفر اینکه «عجب!!! ما فکر کردیم فقط جنگل قانون دارد، نگو مملکت هم قانون دارد؛ مملکت ما آیا همان جنگل نیست؟» اما ما که درک مان از قانون و مملکت را از وزیر اصطلاحا ارشاد نمی گیریم، مثل او مجبور نیستیم هم پولمان را بگیریم، هم مجوز الکی بدهیم و هم به برخی یجده کنیم تا پولمان غیرکثیف شود؛ پس نکته‌ی اول اینکه احتمالا منظور وزیر ارشاد از مملکت و وخصوصا قانون چیزی غیر از معنای مدرنی است که اکثریت افراد و جوامع در جهان امروز احتمالا مراد می کنند، خصوصا اگر فقط اهل علوم سیاسی باشند نه تاریخ. تاریخ ایران حکم می کند سواد سیاسی مان را درخور شرایط تاریخی ایران پیش ببریم، ولی حکم نمی کند مثل علی جنتی یک بام و دو هوا کنیم. دوما، اینکه مملکت قانون دارد فقط یک کلیشه است که احتمالا احمد جنتی در بچگی زیاد برای پسرش زمزمه می کرده و هیچ ربطی به وقایع فعلی جنگل ما ندارد. سوم، او اگرچه خود شخصا درموقعیتِ برموقعیت است، موقعیت فعلی را درک نمی کند یا خود مانعی در درک عمومی موقعیت فعلی است؛ در غیر اینصورت این «هرج و مرج» خاص را همان «قانون» خاص ایران در نظر می گرفت و اتفاقا در رابطه میان «قانون» و «هرج و مرج» به نقطه‌ای قبل از دریافت کلی و سطحی مشروطه خواهان صد سال پیش رجعت نمی فرمود که هیچ تضاد تئوریکی را در نظر نمی توانستندی گرفتنج در ایرانویج. ترکیب این چهار امر تقریبا این است؛ علی جنتی وزیر اصطلاحا ارشاد به شکرخوری با طعم ویژه‌ی خورشت قورمه سبزی دست زده‌اند!

هیچ نظری موجود نیست: