آیا برای اندیشیدن نیز، کسی اینجا اجازه می خواهد؟

     حفظ منافع اغلب به قداست بخشیِ امر نافع همچون سرمایه نمادین بدل می شود، از بت وارگی کالای مارکس (دست‌آورد طبقه‌ی سرمایه‌دار) تا تابوی فروید (سرمایه‌ی نظم پدرسالانه‌ی زندگی قبایلی). همانطور که کاتولیک ها ترجمه انجیل را و اعراب ترجمه (دقیق یا اصطلاحا نعل به نعل) قرآن را به زبان های دیگر، به مثابه امری ناممکن/ممنوع، نشان از تکثریافتن و عمومی شدن امر نافع نمادین خاص هویت خود تلقی می کردند، بدون اینکه هیچ نظریه ای در متن انجیل یا قرآن مبتنی بر عدم امکان ترجمه وجود نداشت. همانطور که اقوام یا متصدیان بت هایشان، از خون و تبار شاهان گرفته تا اجسام و حتی آیات کتابها را، چنان در تقدس برمی‌آورند که دیگران حتی فکر شکستن آنها را نیارند برآوردن.
      چند روز پیش سردار حسین سلامی گفته بود: "نه تنها اجازه بازدید خارجی ها از مراکز نظامی ایران را نخواهیم داد، بلکه اجازه تفکر پیرامون این موضوع را هم نمی‌دهیم. حتی در رویاهایشان این اجازه را نخواهند داشت که از عادی ترین مکان نظامی ما بازدید کنند." قطعا دست این سردار به هرجا برسد، به رویاهای آنها نمی رسد، پس چرا چنین کورمالانه به جایی که دستش نمی رسد چنگ می افکند؟ بعد هم چنین گفت "هر کس از این حرفها بزند، جواب آن را با سرب داغ
خواهیم داد." بخش نخست گزاره «هر کس از این حرفها بزند»، برخورد فراگیر پدران و مادران در دهه‌ی شصت را به یاد می آورد، اما بخش دوم، شاید، از موضعی شبیه سلطه مغولان در ایران بر می آمد. چرا در فضای عمومی ایران «جواب» سخنی را، می گویند می خواهند، با «سرب داغ» بدهند؟ آیا عجیب است که مسئولان نظامی‌ترین ارگان و  پردرآمدترین دریافت‌کننده‌ی سهم از اختصاص بودجه کشور، از به انحطاط رفتن سرمایه نمایدن خود چنین برآشوبد؟
      اما مشکل هنوز اینجا نیست، آنجاست که "کاظم صدیقی٬ امام جمعه موقت تهران گفت مقام‌های دولتی می‌گویند اصل نظارت از مراکز نظامی را بپذیریم و زمانی که بازرس‌ها به ایران آمدند اجازه بازدید به آنها ندهیم." این سخن نکته‌های بسیار دارد. اول اینکه در نماز جمعه، امام جمعه می گوید که مسئولان نظام می گویند، یعنی ظاهرا سرب داغ به گلوی ایشان تعلق دارد. دوم اینکه از سوی نماینده رهبر، دروغگویی (آنچه به اشتباه پراگماتیسم سیاسی خوانده می شود و معمولن به هاشمی رفسنجانی نسبت می دهند) یا سیاسی‌بازی دولت فعلی ارئه شده است، و معلوم نیست این اظهارِ امرِ صرفا واقع همراه با ذم آن باشد، که هیچ، با نوعی مدح کم و بیش مستقیم ایشان و آن امری که نماینده آن است نیز همراه باشد، خطاب به سردار سلامی که ایشان هم نماینده همان امری هستند که امام جمعه نیز. البته نباید نوعی تکثر ضمنی منافع را نادیده گرفت، اما بیش از گلوی دولت‌یان، باید نگران آن حوزه عمومی بود که سرداران به راحتی در حضور و حتی به نوعی در مخاطبتش از اصطلاحات دوران محمدخان قاجار استفاده می کنند و امان جمعه دودوزه بازی را در آن تأیید.

هیچ نظری موجود نیست: