«همه چیز» هیچ است

     گاهی از آنها که انتظار نداریم سخنانی می شنویم که اصلن انتظار نداریم، البته این اشکال از ماست، نه از کسانی که انتظار نداریم. رهبر جمهوری اسلامی گاهی سخنانی می گوید که مرا به یاد فیلسوفان پست مدرن دوست داشتنی م می اندازد، هرچند فراموش نمی کنم مرگ مؤلف را؛ اینکه مؤلف تا نمیرد نتواند نوشتن.
     «همه چیز در جزئیات است»؛ خیلی دوست داشتم می توانستم این جمله را پست مدرن تلقی کنم، اما به نظر می رسد این جمله کاملا بر فقدان وجه کل گرایانه پیش آمده است. در این جمله کلیت توافقات با «دیگریِ» جمهوری اسلامی از بیان شدن رانده شده است، اتفاقا «همه چیز در کلیات است» هم به ذائقه تان بد نیست، زیرا سی و شش سال است شما بر طبل رابطه ایران و آمریکا همچون رابطه گوسفند و گرگ می کوبید - حتی از دوران دبستان نیز این سخن را به یاد دارم. آنچه در این تبیین از رابطه گفته می شد، نفی «کلی» کلیت رابطه بود. بنابراین از سی و اندی سال پیش تا همین دیروز «همه چیز در جزئیات نبود» تا ببینیم اساسا «کدام» رابطه ایران و امریکا، تا بعد برداشت کنیم که همچون رابطه کدامین دو حیوان با یکدیگر. حالا چرا باید ناگهان سمت و سوی بادنما تغییر کند؟ چرا دیگر کلیت «رابطه نداشتن با آمریکا» مهم نیست؟ چرا جزئیات توافق، که خود نوعی رابطه است، اهمیتش بر کلیت می چربد؟
     من بر خلاف رویکرد رایج  برخی مخالفان که بر علت العلل بودن وی و یگانگی اش تأکید دارند، او را همچون بیگ برادر اورولی می بینم. او برآمده ی مشروط وضعیت نیروها در این سالهاست نه علت آنها یا دست کم نه علتی علتمند؛ دقیقا با همین نگاه می توانم در این سخن نیز شک کنم که "اینها حرف‌های من استمن تو یی نمی بینم تا بگوید من. اینها حرفهای تو نیست، زیرا تو خودت نیستی. دقیقا به همین علت، من
مخالف تو نیستم، مخالف آن شرایط نسبتا بسته نیروها و ساختارهایی مبتنی بر فقدان نهادهای مدنیی هستم که تو و چونان ها تویی را بازتولید می کنند.
     اما این سخن که "نه موافقم نه مخالف،" دقیقا همان «هم موافقم هم مخالف» است. اگر فتحعلی شاه نیز در آن دو قرارداد همین سخن را می گفت، کاملا قابل درک بود زیرا اگرچه از کلیت مفاد توافق نامه ناراضی بود، اما، همزمان، تهدید روس ها به نفوذ بیشتر و خطر براندازی و علل دیگر باعث می شود تا پوزیسیون به امر صاینت ذات بیش از توافی کاملا موافقت آمیز بیاندیشد. شما مخالف نیستید که بقایتان تداوم یابد، موافق هم نیستید که به دوران پیشاهسته ایِ پیشااحمدی نژاد بازگردید، با آنهمه هزینه و بوق و کرنا، هیاهو بر سر هیچ. نه شخص شما، که وضعیت نیمه تعادل-آمیزی که کفه را به برآمد شاهین ترازوآسای شما نشان می دهد- شاهین نه علت که نشانه تعادل است. قطعا نیروهایی خواهان همین وضعیت تحریم-بار اند، آنها که در این دوران بسا سودها جسته اند، «نه مخالف»؛ نیروهایی نیز مخالف ش، آنها که نه بهمان میزان سود برده اند، «نه موافق». شما و سردرگمی نمادین تان، دقیقا، اختلافات نسبتا تشدید شده نیروهای تجسم بخشتان را بازنمایی می کنید.

هیچ نظری موجود نیست: