دست کم نگرفتن نژاد؛ یک پاسخ ناخشونت آمیز

این متن نکته پردازی هایی ست بر متن نژادی به نام نژاد آریایی وجود ندارد.

من با کلیت این مطلب موافقم، اما چند نکته وجود دارد که نشان می دهد این موافقت کلی، به موافقت در شیوه مخالفت منجر نمی شود.
1) درست است که فردوسی از آریایی ها سخن نگفته است، اما فقط فردوسی نیست که در ساخت هویت جمعی ایرانیان تأثیر می گذارد. در عین حال فردوسی بارها از کیان و تخمه و مفاهیمی از این دست سخن می گوید، و نباید فراموش کرد که قهرمان اصلی شاهنامه از کیومرث تا پس از دارا نیز خالی از ساخت مفهومی واحد، ثابت و «نژاده» از ایرانیان در تاریخ و فراتاریخ نیست.
2) علم، دست کم به معنای متعارف پیشاکوهنی و پیشافایرابندی، نتوانسته است مفهوم نژاد را تأیید کند، اما نمی تواند آن را رد هم کند؛ اساسا علم نتیجه گیری در حوزه های غیر علمی نمی کند، بلکه داده ها و نظریاتی فراهم می کند که دیگران می توانند از آن در تأیید نظریات فرهنگی استفاده کنند. به این سبب که نژاد یک مقوله فرهنگی است و کاملا متکی بر داده های علمی نیست، که کاملا با نتایج علمی رد یا قبول شود، بلکه از آنها سود می برد، یا احیانا ضرر می بیند.
3) من کاملا قبول دارم که مفهوم نژاد به معنای اخیر آن، یا بهتر است گفته شود گرایش به نژاد و نژاد پرستی  و نه «نژاد»، در گذشته به این نحو وجود نداشته، ولی نه اینکه اساسا وجود نداشته، بلکه این مفهوم یا گرایش به آن هم دچار تحول شده است. به نظر می رسد آغاز این تحول

تمهیدات رویکرد ناسیونالیستی از قرن هجدهم به بعد باشد، خصوصا به آن نحوی که رمانتیک های آلمانی مطرح کردند.
از منظر مطالعات فرهنگی و جامعه شناختی، همین نژاد پرستی یا گرایش شدید هویت انگارانه به نژاد، خود یک واقعیت اجتماعی است، بنابراین باید جدی گرفته شود، نه اینکه صرفا رد شود؛ چون افراد صرفا با نادرست بودن عقیده ای آن را رها نمی کنند، بلکه همین «درست بودن» یا مفهوم صدق در سپهر فرهنگی است که برای فرد یا گروه بر اساس عقاید آنها تعریف می شود.
4) اما از منظر تاریخی باید گفت کم و بیش می توان نوعی وحدت نژادی را فرض گرفت؛ ایرانی بودن به معنای شرکت در صورت زندگی نیمه خودآگاه جمعی و به کار بردن سویه های مفهومی آن فرهنگی که ایرانیان به عنوان کسانی که دارای تجربیات نسبتا واحد تاریخی و اجتماعی متفاوتی هستند، نسبت به تمایز نسبی تجربیات تاریخی و اجتماعی دیگر فرهنگ ها. اما مشکل هنوز این نیست، مشکل آنجاست که این خرده فرهنگ ها، تجربیات، آثار و بقایا در هاله ای مقدس، به شدت هویت سازانه و ارزیابانه به کار رفته و گرایشی رادیکال در حوزه عمومی علیه هر گونه تکثر فرهنگی ایجاد نمایند.
در انتها به نظر می رسد، به جای رد این نژادگرایی بهتر است مشکلات عملی آن نشان داده شود، و نه صرفا انکار از منظر علمی یا تئوریک.

هیچ نظری موجود نیست: