شعری در سوگ شصت و شش برابری آلودگی یک شهر

آن شهر
ساز ی ست
ضربان
سرانگشتان
خدایان را
غبار
     غبار
آن شهر
تاج ی ست
شبآهنگِ شهریارانِ نگونسار را
غبار
     غبار
آن شهر
کتاب ی ست
فرسودِ
تاریخ،
واژگانش را
غبار
     غبار

اهواز،
تأسیس؛
تأثیر
      انعکاس
               بال پرستوهای زمان
بر باستانگی انحنایات آبهای جنوب
از بُن گیسوهای خدای میترا

آنک
اهواز
پایتختِ
جهنم ی
وقت ی که

انتحار
تُن ها غبار
در گلوگاه مردم ت
انفجار می شود
آنک
اهواز
پایتخت جهنم جهان ی
وقت ی که
در سکوت
سکوت نَفَس های مردم ت
فراموش می شود
ساز بشکن
تاج بگذار
کتاب ببند
اینک
نعره بزن
جامه بدر
بخروش
حق هوا ی مردم ت را

میترا بازوان
تیرگان تیران خصم را
از تو بر زدود
باشد غبار را
بر تواند سترد نیز

هیچ نظری موجود نیست: