دین، امری بی جهانی در عرصه سیاست مریخی ها

محمدجواد لاریجانی٬ دبیر ستاد حقوق بشر در این سخن «قوه قضائیه دروغ بستن به ولایت منجر به "خروج از دین" می‌شود» چند پیش-فرض متعارف ساده دارد.
1) دین امری حکومتی است، زیرا یکی از اعضای حکومت به راحتی در باب آن مانیفست می دهد، در حالی که افراد غیر حکومتی مجبور به ابراز سکوت هستند.
2) دین امری دینی نیست، زیرا دینداران متعارفا نمی توانند حتی با مانیفست این فرد دولتی مخالفت کنند، و حتی متصدیان متعارف جوامع دینی نیز.
3) دین امری دنیوی است، زیرا با مناسبات قدرت ارتباطی تنگاتنگ دارد تا حدی که دینداران نمی توانند وارد این مناسبات انحصاری دنیوی شوند.
3/5) دین امری دنیوی نیست، زیرا
غیر دینداران نیز نمی توانند سخنان این فرد را در ساحت برون دینی نیز به چالش کشند.
4) دین، همان نظریه ولایت فقیه است، زیرا مخالفت با ولایت مخالفت با کلیت دین است. نظریه ولایت فقیه، چیزی بیش از نظریه است، زیرا با نظریات می توان مخالفت کرد، اما با این یکی نمی شود.
5) دین، کلیتی واحد و تمامیتی یکپارچه دارد، زیرا می توان برای کسی نسبت با دین حکمی واحد و یکپارچه دگماتیکا صادر نمود.
5/5) لاریجانی، به عنوان فردی متعارفا غیر حرفه ای در امور دینی، به عنوان فردی حکومتی، می تواند دائر مدار و مصدر حکمی دینی باشد.
6)  دین امری مکانی است، زیرا می توان از در یا دروازه اش خروج کرد.

هیچ نظری موجود نیست: