پرسش های مطلق روزگاران غریب؛ به اشکبوسی زبان پارسی

آنک نه روزگارانی که در برابر هر کلمه باید علامت پرسشی نهاد؟ اینک وظیفه دشوار نازنین زیستن در روزگاران غریب. اینک تا کالبد زبان پارسی چون فاحشه ای دردناک گریستن بگرفته، چند اشکِ زبان نوشیدن به اشکبوسی باید اندکی درد ستردن. زبان پارسی، ما را، تنانگی زنده تاریخ است. همه گذشته تاریخی از راهِ همه مکتوبات تاریخ در این "اینکِ" کالبد زبانیک عمل می کند. که را توان مهر ورزیدن با مرده ریگ فاحشه خویشتن، تن شکسته زبان خویش، است؟
احمد علم‌الهدی٬ امام جمعه مشهد، گفت «میرحسین موسوی و مهدی کروبی پس از لغو حصر٬ محاکمه خواهند شد.» اما پرسش این است که دیگر چه لغوی، چه محاکمه ای، چه قانونی؟ اینک حصرِ پیشا-محاکمه، اینک حصرِ پیشا-قانون، اینک زبان در تیغ و خدنگِ انبوهه ای از تناقضات ناشی از وضعیت جامعه کوتاه مدت و قانون به  سنت امر دلخواهانه استبدادی دچار است. احمد خاتمی٬ امام جمعه موقت تهران گفت «میرحسین موسوی و مهدی کروبی "دیکتاتور" هستند». روزگار غریبی است نازنین.  آنک روزگارانی که چرخ دنده های ماشین دیکتاتوری، مخالفان خود را دیکتاتور خوانند. اینک روزگارانی که مستبدان، مخالفان خود را به نام مسکوک خود ضرب زنند. به این با خویشتن ستیزانگی "احمدان" بایدا گفتن «نه اسب و سليح و نه پاي و نه پر/نه گنج و نه سالار و نه نامور/نه نيروي جنگ و
نه راه گريز/چه با خويشتن کرد بايد ستيز.» در آن سوی میدان، محمد‌جواد لاریجانی٬ رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، عنوان مستطاب بر-خود-خنده-زن، در چند جمله کوتاه استبداد را در این روزگاران غریب به سادگی برایمان تئوریزه می کند. او «از جریان اصول‌گرایی به عنوان خط «درست و صحیح» تفکر دینی در ایران نام برده است... اسلام جریان اصول‌گرایی «من درآوردی» نیست٬ متصل به احکام بوده و اسلامی «مکتبی» است که تبعیت از ولایت فقیه را مبنای فعالیت‌های خود می‌داند... تبعیت از ولایت فقیه باید در عمل باشد و کسی حتی اگر نظرش مخالف نظر رهبری است باید از علی خامنه‌ای اطاعت کند.» یک خط، یک درست، یک صحیح، یک تفکر، یک ایران، یک اسلام، یک مجموعه مشخص احکام، یک مکتب، یک ولایت، یک فقیه، یک مطلق، یک عمل، یک نظر، یک رهبر. واقعا «زندگی سیاهان مهم است»؟ بی شک هر زندگانی مهم است، اما اختلاف در میزان اهمیت و چرایی آن است. چرا زندگی سیاهان مهم است؟ آیا اساسا زندگی به خودی خود اهمیت دارد؟ آیا یک فقیه مطلق می تواند به حقوق طبیعی انسان باور داشته اشد؟ آیا این فقیه می گوید انسان به صرف انسان بودن، نه به سبب هیچ نسبت دیگر، حق حیات دارد؟ اگر زندگی سیاهان اهمیت دارد، زندگی سیاهان نه به خاطر سیاه-بودن، بلکه به خاطر زندگی انسان، به سبب انسانیت، اهمیت دارد. آنک چرا مجازات مرگ را در حیطه قدرت تسلیحاتی خود لغو نمی کند؟ چرا کشتن هنوز قانونی الهی است؟ چرا در کشتن هنوز حیات است؟ این کشتن با آن کشتن چه تفاوتی دارد؟ چرا هنوز مخالفت با اعدام در ایران جرم است؟ چرا هنوز زندگی ایرانیان مهم نیست؟ چرا در ایران زندگی انسان به خاطر زندگی انسان بودن اهمیت ندارد؟ نه، زندگی سیاهان مهم نیست، زندگی انسان مهم است.

هیچ نظری موجود نیست: