مشکلات مدرسه رفتن علی مطهری، دردسر تازه اصولگرایان

تنها در خانه، حس عجیبی که همه ما بچه ها تجربه کرده ایم. بهتر است اما برخی در همان خانه می ماندند و هیچوقت بیرون نمی رفتند، تا انقلاب نکنند. آیا هیچ می دانستید که یک محافظه کار می تواند با شلیک گلوله ی «انقلاب را یک سری آدم مدرسه نارفته کردند» به یک اصولگرا، خودکشی کند؟ نه، نمی دانستید، اما هیچ وقت دیگر هم نخواهید دانست. کریمی قدوسی اینگونه مطهری را خطاب می کند؛ «مشکل شما این است که از خانه به مدرسه رفته‌‌ای و از مدرسه به دانشگاه و از دانشگاه به مجلس آمدی و از فراز و نشیب انقلاب چیزی را ندیدی». واقعا دیگر فهمیدم چرا آنقدر ماندن در خانه را دوست دارم، و گوش دادن به ترانه انقلابی «آجری دیگر در دیوار» پینک فلوید را. تازه می فهمم چرا همیشه از مدرسه متنفر بوده ام، چون دلم برای خاک باغچه و کرم های خاکی تنگ می شه.
دیگر هرگز نمی خواهم از خانه به مدرسه بروم، مدرسه برای خل و چل هاست، اونا که مدام پیراشکی های چرب و چیل می خورن و نمره های خوب می گیرن. از دانشگاه که حرفش را نزن، تنها چیزی که آنجا نیست دانش است و زمان. دانش در دانشگاه، بی زمان است، متافیزیک است هنوز. من ترجیح می دم با میشل، «نظم اشیاء» را بخونم و تاریخ دانش را باستان شناسی کنم. اما گفتی مجلس؟ من واقعا متوجه نشدم، مجلس؟ شیب؟ نشیب؟ فراز؟ در تاریخ ایران، حتی در دوران باشکوه مشروطه هم هیچ مجلسی در ایران نبوده است، آقا. مگر به معنای «محل نشستن». اما ای کاش نمی خواستم بنشینم و نام انقلاب را بدانم. من دلم می خواهد بازگردم، از دانشگاه به مدرسه و از آنجا به خانه برگردم و مراقب کرم های خاکی باشم. اگر مدیر و ناظم و انقلابیون جلویم را نگیرند، حتما می رسم به خانه. راستی این وسط تاریخ «زندان» گم شد ها! میشل کتاب «مراقبت و تنبیه» رو خیلی دوست داره. راستی که نقش زندان خیلی مهم است، چون دانشگا و مدرسه و حتی خانه هم نوعی نظام مراقبت و تنبیه اند. میشل که اینطوری میگه. اما مطهری فقط می گه «رهبر عادل نیست»، همین. باور کن. فقط. مطهری. خسته نباشی. تو به نحو مذبوحانه ای خیلی باهوشی که بعد از فقط 5 سال اینو فهمیدی. فکر کنم مشکل کُندبارگی مطهری تو همون راه خونه و مدرسه ودانشگاه اتفاق افتاده باشه. و قدوسی حق داره بابت این مشکل فنی مطهری بهش، یعنی به خودش شلیک کنه. قدرت اگه اعمال نشه قدرت نیست، نئشه است.

هیچ نظری موجود نیست: